نويسندگي، بر چهار پايه استوار است:
ذوق و استعداد؛ تجربه؛ اطلاعات و مطالعات متنوع؛ تخصص علمي. اين داشتهها و دانستهها، زيرساخت نويسندگي است و پس از آن، نوبت به مهارتهاي روساختي ميرسد؛ يعني درستنويسي، سادهنويسي و زيبانويسي.
|
||
نويسندگي، بر چهار پايه استوار است: ذوق و استعداد؛ تجربه؛ اطلاعات و مطالعات متنوع؛ تخصص علمي. اين داشتهها و دانستهها، زيرساخت نويسندگي است و پس از آن، نوبت به مهارتهاي روساختي ميرسد؛ يعني درستنويسي، سادهنويسي و زيبانويسي.
دريافتن مطلب در مباحث تحقيقي، تنها به منابع مستقيم و مخصوص آن موضوع اکتفا نکنيد. گاهي در مأخذ متفرّقه و کم ارتباط هم، مطالب ارزشمند يافت ميشود.
براي استفاده از کتابخانه، دانستن جاي هر کتاب در قفسهها و آشنايي با سيستم تنظيم کتب و فهرستها نقش مؤثر دارد. از کتابدار هم ميتوانيد کمک و راهنمايي بگيريد.
براي بسياري از منابع حديثي، تفسيري و …. فهرستهاي راهنما و معجمهاي لفظي و موضوعي تدوين شده است. با استفاده از اينگونه کتابهاي راهنما، زودتر و بيشتر به مطالب مورد نظر دست مييابيد.
در پايان نوشته، مشخصات کامل منابع را (شامل: نام کتاب، مؤلف، ناشر، سال نشر، نوبت چاپ و …) ذکر کنيد.
در مقدمه، توضيحي پيرامون اصل موضوع، ضرورت و اهمّيت بحث و شيوة کار تحقيق بدهيد و خواننده را با مطالب عمدة نوشته آشنا کنيد، تذکرات لازم ديگر را در مقدمه براي خواننده ارائه دهيد. حجم مقدّمه متناسب با اصل باشد. نه خيلي طولاني و خسته کننده.
مقدمه که پنجرهاي براي ورود به مباحث نوشته است، بهتر است پس از تکميل نوشته، فراهم آيد.
فهرست منابع و مآخذ و تنظيم پاورقيها و شمارهگذاريها از سليقه و نظم خوبي برخوردار باشد. دقت در کتابهاي چاپ شده ميتواند الگوي مناسبي براي اين شيوه باشد.
شکل ظاهري نوشته را آراسته و منظم سازيد. از نظر: خطّ خوب، خوانا بودن کلمات و متن، فاصلة سطرها، فاصلة متن نوشته از اطراف صفحه، پاراگرافبندي و بخش بخش ساختن نوشته، سفيد بودن پشت صفحات، جايگاه عنوانهاي اصلي و فرعي در صفحات، فهرست مطالب، پاورقيها و… .
در تحقيق، بيشترين اعتماد بر منابع اصيل و اوليه و معتبر باشد، بخصوص در متون ديني و روايات و نقلهاي تاريخي. ابتدا منابع را شناسايي کنيد، سپس به پژوهش و نگارش بپردازيد.
اگر منبع برخي مطالب شما، سخنراني، سمينار، جلسه، نوار، فيلم، برنامههاي راديو و تلويزيون است، مشخصات دقيق و تاريخ آنها را هم ذکر کنيد.
جواد محدثی، برگرفته از کتاب «با اهل قلم»
ارسال شده در 29 بهمن 1396 توسط افشار در بهره مندی از تخفیف ویژه در پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تخصصی حوزه دین
پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تخصصی حوزه دین از 26 بهمن تا 5 اسفند 1396 در مصلی بزرگ قدس شهر مقدس قم برگزار خواهد شد. در این نمایشگاه علاوه بر ناشران معتبر داخلی، 42 ناشر از کشورهای دیگر بیش از 20 هزار عنوان کتاب را در معرض دید بازدیدکنندگان قرار خواهند داد. مراجعین به این نمایشگاه علاوه بر بهره مندی از تخفیف ویژه ناشران می توانند با ارائه کارت شناسایی به میزان زیر از بن خرید کتاب(20 درصد) استفاده نمایند: 1- پژوهشگران و اساتید تا سقف 5 میلیون ریال؛ 2- طلاب تا سقف 15 میلیون ریال؛ 3- افراد دیگر تا سقف 10 میلیون ریال؛ 4- ارائه نامه مبنی بر نیاز به خرید کتاب جهت کتابخانه مدرسه با توافق مسئولین نمایشگاه. بی شک برپایی این نمایشگاه فرصت مغتنمی برای اساتید، طلاب، پژوهشگران، محققین و کتابخانهها است تا نسبت به تهیه منابع مورد نیاز خویش با حداکثر تسهیلات اقدام نمایند. استان قم به دلیل ظرفیتهای گسترده در حوزه چاپ و نشر به ویژه در حوزه دینی میزبان برگزاری این نمایشگاه در کشور است.
درد و سوز نوشتن داشتن، مقدس است. شور قلمزني، قابل تقدير است و احساس انقلابي و ديني، جاي ارجگذاري دارد. اما… با اين همه کتابهاي مختلف و مقالات متنوع و نوشتههاي رنگارنگ مجلهها و روزنامهها و تأليفات، چه بايد نوشت؟! بيشک، «بيمايه، فطير است». ولي… مايه را از کجا بايد فراهم آورد؟ شايد گاهي فکر کني: مگر مطلبي مانده براي نوشتن؟ مگر سخني مانده براي گفتن! نه، چنين نيست. حرف هاي ناگفته و مطالب نانوشته بسيار است. اما نياز به چند چيز، بديهي است: الف: مطالعه ب: شناخت عيني جامعه ج: تفکر و انديشمندي و… وقتي کتابهاي تاريخ اسلام و تاريخ ايران را مطالعه ميکني، وقتي از طريق «کتابخانه» با انديشمندان قرون گذشته و انديشه هايشان آشنا ميشوي، وقتي به محتواي غني آيات قرآن و روايات معصومين مراجعه ميکني، وقتي سري به مباحث اخلاقي و تربيتي مي زني، وقتي به قلمرو سياست وارد ميشوي، وقتي مسائل اجتماعي پيرامون خودت را ميکاوي و… مي بيني که بسياري گهرها هنوز در دفينههای کهن نهفته که ارزش استخراج و عرضه را دارد. اگر کسي اهل مطالعه نيست، متون کهن چه گناهي دارد؟ اگر من و تو حوصله توّرق آثار علمي و فرهنگي گذشته را نداريم، چرا «فقر سوژة» خودمان را به شکلهاي مختلف توجيه کنيم؟ اگر انديشه اي خلاق و ذهني جوّال نداريم تا در ميدان مسائل فکري به جولان بپردازد، چرا از نبود مطلب بناليم؟ طبيعي است که با گوشهاي نشستن و براي مردم قلم زدن، کفگير به ته ديگ ميخورد و حرف هاي نويسنده تمام ميشود. کافي است چند روزي در متن مردم و همنفس با آنان بجوشي، سوژههای فراواني خواهي يافت. اگر گذارت به جبههها بيفتد، اگر به ادارات، سري بکشي، اگر محيط مدارس و دنياي نوجوانان را مطالعه کني، اگر پروندههای جنايي دادگستري را بخواني، اگر زندگي فلاکت بار معتادان را بکاوي، اگر دنياي پر صفاي رزمندگان و ايثارگران را لمس کني، اگر مزار شهيدان را ديدار کني و احساسهاي خانوادههای آنان را ببيني، و خيلي اگرهاي ديگر، آنگاه کمبود سوژه نخواهي داشت. انديشمند باش، تا نوشته هايت، پربار و جاودانه شود. تيز بين و دقيق و کاوشگر باش، تا در وراي پديده ها و ظاهرها و نمودها، آن «ناپيداها» را هم بيايي. اهل مطالعه باش، تا از گنج آثار کهن، گوهرهاي قابل عرضه براي معاصران خويش استخراج کني. از بحث و گفت وگو با اهل نظر استقبال کن، تا از خلال اين گونه مباحثه ها، دريچه هايي جديد به دنبال تازه ها و دنياهاي تازه به رويت گشوده شود. نقد و بررسي را دوست بدار، تا به زمينه هاي ديگر کارهاي قلمي برسي. بالأخره… «سوژه يابي» در ساية شناخت عيني و ملموس مسائل جامعه و گسترش دامنة مطالعات و حوصلۀ بيشتر در تفکر و انديشيدن، بيشتر فراهم آيد.
جواد محدثی، برگرفته از کتاب «با اهل قلم»
تجربه های نگارشی
۱. نویسنده نباید گارد نویسندگی بگیرد؛ یعنی نباید گمان کند که در هنگام نوشتن، مشغول کاری شاق و متفاوت از کارهای روزانه است. هنر نویسندگی در کاستن از فاصلۀ میان قلم نوشتاری و زبان روزمرۀ مردم است؛ بدون آنکه دچار شلختگی و عیبهای زبان گفتاری شود. بهترین زبان نوشتاری، همان زبان گفتاری است منهای عیبهای آن. زبان گفتاری چند عیب یا ویژگی دارد: یک. در گفتار، کلمات معمولا به ترتیب انسی که ما با آنها داریم به ذهنمان میآیند، نه به اقتضای اسلوب جملهسازی. مثلا در گفتار میگوییم: «رفتم امروز بازار، کمی خرید کردم.» طبق اسلوب زبان، قید «امروز» باید اول جمله بیاید: امروز رفتم بازار… دو. حذف حروف اضافه و حتی گاه کلمات کلیدی، در زبان گفتاری معمول است. مثلا جملۀ «رفتم بازار، کمی خرید کردم» در واقع ناقص است؛ اگرچه شنونده میداند که مراد گوینده این است که «رفتم “به” بازار “و” کمی خرید کردم.» گوینده اجازه دارد که بگوید: «او سال ۱۳۳۰ دنیا آمده» اما نویسنده باید بنویسد: «او “در” سال ۱۳۳۰ “به” دنیا آمده است.» سه. عیب زبان گفتاری، کمواژگانی است؛ چون گوینده فرصت نویسنده را برای جستوجو و انتخاب مناسبترین کلمات ندارد و ناگزیر معمولترین و دستمالیشدهترین کلمات بر زبان او جاری میشود. اما نویسنده – مثلا - راضی نمیشود در مثال پیشگفته، از کلمۀ «کمی» استفاده کند؛ بلکه به جای آن، «مقداری» یا مانند آن میگذارد.
۲. پس از آنکه راحت و بدون هیچ دغدغهای نوشتید و نقطۀ آخر را گذاشتید، نوبت به وسواس و سختگیری میرسد. در این مرحله، هر قدر میتوانید بر نوشتۀ خود سخت بگیرید و حتی از یک کلمۀ آن آسان نگذرید. به قول همینگوی، مست بنویس و هشیار ویرایش کن. این هشیاری و سختگیری یا باید جملهبهجمله باشد، یا بندبهبند یا پس از آنکه نوشتار به پایان رسید.
۳. از بختیاری نویسنده است که نوشتۀ او را پیش از انتشار، کسانی ببینند و بر آن خرده بگیرند. اگر نویسندهای چنین دوستان و همراهانی ندارد، بر او است که در انتشار نوشتهاش شتاب نکند؛ بلکه پبش از انتشار، آن را بارها بخواند. در بازخوانیها هم اصلاحات محتوایی کند و هم اصلاحات لفظی. یکیدو بار هم با چشم مخالف فرضی بخواند.
۴. هر نوشتهای از ما که به رؤیت کسی میرسد، بخشی از جورچین شخصیت ما را در ذهن او کامل میکند. هیچ نوشتهای را تا به سطحی از مقبولیت(از محتوا تا تایپ) نرساندهاید، منتشر نکنید، حتی اگر میدانید که خوانندگان آن به شمار انگشتان یک دست نخواهد بود.
۵. خواندنیترین نوشتهها آن است که محتوایی بکر و بهروز و پیشبرنده داشته باشند، و ملالآورترین نوشته، آن است که تکرار شنیدهها و گفتههای دیگران باشد. بنابراین کسانی که میخواهند سخنی بگویند که مردم آن را روزانه چندین بار از رسانههای رسمی و تبلیغی و سخنرانیهای معمول میشنوند، نباید توقع استقبال داشته باشند. آری؛ هر سخن نو و بیسابقهای، درست و راست نیست؛ اما سخن تکراری همیشه ملالآور است، مگر برای مخاطبان معتاد به آن سخنان.
۶. غرور نویسنده، دشمن قلم او است؛ زیرا گوهر صمیمیت و دلاویزی را از او میرباید. نویسندۀ مغرور، بیش از آنکه در اندیشۀ مفاهمه و تفهیم باشد، در فکر حراست از شخصیت علمی یا اجتماعی خویش است و هیچگاه از ردای هیبت و وقار بیرون نمیآید. بنابراین در انتخاب کلمات و لحن نوشتار، بیشتر به جایگاه اجتماعی و مرتبۀ علمی خود میاندیشد تا حق مطلب. او به جای آنکه دست در گردن خواننده بیاویزد و با او گشتوگذار کند، ترجیح میدهد که مخاطبش دورترک بنشیند و به سخنرانی رسمی و غرّای او گوش دهد.
۷. هر نوشتهای، سفرهای است که نویسنده برای خواننده پهن کرده است. سفره، هم جای غذای اصلی است و هم جای مخلفات(سالاد و ترشی…)؛ اما سفرهای که جز مخلفات بر آن نیست، به درد شکمهای گرسنه نمیخورد. برخی نوشتهها را میخوانی و به آخر میرسانی، اما بیش از یکیدو سطر آن، دندانگیر نیست. نویسنده، مقدمه را از جایی دور شروع کرده یا گریزهای بیهوده در میان افکنده است؛ اما آنجا که باید کرّوفرّ کند، فرود آمده است! درختی تناور برکشیده است، اما همچون درخت کاج، نه میوه بر شاخ دارد و نه سایه بر زمین.
۸. حذف حتی یک کلمۀ زائد، برداشتن باری از دوش جمله و فهم مخاطب است. جمله هر چه پیراستهتر باشد، چابکتر است و به فهم خواننده نزدیکتر.
۹. هر نوشتهای، سیرتی دارد و صورتی. اهتمام به صورت و ظاهر نوشتار(از جملهسازی و پاراگرافبندی تا تایپ فنی و بدون غلط) به اندازۀ محتواگرایی اهمیت دارد.
۱۰. هنر ننوشتن، گاهی کمتر از هنر نوشتن نیست. اگر این را نیاموختهایم، آن را بیاموزیم. پس ننویسیم مگر آنگاه كه دربارۀ موضوع نوشتارمان، بیش از خوانندگان احتمالی، خواندهایم یا اندیشیدهایم؛ وگرنه عرض خود میبریم و…
رضا بابایی
ارسال شده در 15 بهمن 1396 توسط افشار در فاصله گذاری در واژه ها و کلمات / نکات ویرایشی, نکته هایی درباره درستنويسي
آنچه ميتواند درستي محتواي سخن و آثار را تأمين کند، اموري است، از جمله:
جواد محدثی،برگرفته از کتاب «با اهل قلم»
ارسال شده در 14 بهمن 1396 توسط افشار در منتخبین پانزدهمین دوره جشنواره بانوی کرامت در بخش وبلاگ نویسی
برای دانلود اینجا را کلیک کنید
وبلاگ اندیشوران در پانزدهمین دوره جشنواره بانوی کرامت در بخش «وبلاگ نویسی» موفق به کسب رتبه دوم کشوری گردید.
1. گاهی با عنوان (تیتر) دادن به یک یا چند بند (پاراگراف)، میتوانید نوشته را برای خواننده خوشخوانتر و تأثیرگذارتر کنید.
2. گاه در ویرایش باید برخی از واژهها را اِعرابگذاری کنید تا درست خوانده و فهمیده شوند. به طور نمونه، در عبارتِ «برای سوگ او پرسۀ مردانه سه روز جریان داشت»، باید روی حرف «پ»، ضمه گذاشت تا «پَرسه» خوانده نشود؛ زیرا «پُرسه» به معنای «مجلس ختم و ترحیم» و در این جا، همین معنا مورد نظر گوینده بوده و درست است.
3. هنگامی که به جای عدد در پاورقی، از ستاره و مانند آن استفاده میکنید، پس از ستاره و موارد مشابه، نقطه یا خط تیرۀ کوتاه نگذارید.
4. پس از آن که متن را ویرایش کردید، در صورت داشتن مهلت، چند روزی از متن فاصله بگیرید و سپس آن را بازخوانی و “بازویرایی” کنید تا اگر مواردی از قلم افتاده است، به اصلاح آن بپردازید؛ اما چنان چه مهلت ندارید، این کار را بلافاصله پس از ویرایش انجام دهید.
5. هنگام ویرایش، کتابهای زیر کنار دستتان باشد که میتوان آنها را کتابهای بالینی ویراستار نامید: یک. غلط ننویسیم (ابوالحسن نجفی)؛ دو. فرهنگ درستنویسی سخن (حسن انوری و یوسف عالی عباسآباد)؛ سه. راهنمای آماده ساختن کتاب (میر شمسالدین ادیب سلطانی) .
عبدالرحیم موگهی (شمیم)
کتابهای نویسندگان را گاهی سنجش می کنند و گاهی شمارش. می گویند فلان نویسنده، ده یا بیست یا پنجاه کتاب نوشته است. امّا عدد مهم نیست، بلکه معدود، مهم است. ملاک در سنجش آثار نویسندگان، نه تعداد آنها، که وزن علمی آنهاست. کتابهای نویسندگان را نباید شمرد، بلکه باید وزن کرد. یک کتاب وزین بهتر است از صد کتاب میان تهی. با یک کتاب گرانسنگ می توان یک ملت را اشباع کرد، ولی با صد کتاب سست بنیاد نمی توان یک نفر را سیراب ساخت.
محمد اسفندیاری، برگرفته از کتاب «اخلاق نگارش»
نویسنده ای که فکر شخصی نداشته باشد، دیکته نویس می شود. به سفارش این و خواهش آن می نویسد. قلم به دست دارد، امّا گوش به دستور. با قلم خود می نویسد، ولی از قلم خود نمی نویسد. خود فکر نمی کند، بلکه با مغز دیگران فکر می کند. خود انتخاب نمی کند، بلکه در پی منتخب می رود.
باری، دیکته نویس یعنی به میل یا فرمودۀ دیگری نوشتن. ممکن است این دیگری، صالح باشد و تقاضایش نیز صواب؛ امّا نویسنده ای که بدون تمایل شخصی به تقاضای او گردن نهد، دیکته نویس است. به دیگر گفته، دیکته نویسِ درست نیز دیکته نویس است. و درست یا نادرست عنوانش را تغییر نمی دهد.
دیکته نویس، نویسنده ای است لا بشرط. شرطی ندارد که از چه و چگونه بنویسد، بلکه فقط می نویسد؛ از دین، تاریخ، سیاست، اخلاق و هرچه بخواهند و بتواند. ممکن است خوب هم بنویسد، ولی خودش نمی گزیند. همان گونه که دانش آموزان دیکتۀ خوب هم می نویسند، دانشوران نیز دیکتۀ خوب می توانند نوشت.
دیکته نویس قلم را می چرخاند، امّا بواقع نویسنده کسی دیگر است. او را نویسا می توان خواند، و آن دیگری را نویسنده.
محمد اسفندیاری، برگرفته از کتاب «اخلاق نگارش»
«پرداختن» و خانوادهاش، مثل خوره به جان نوشتار فارسی افتاده است. «پرداختن» در جملههای زیر، غلط نیست؛ اما بهشدت زبان را مصنوعی و رباتگونه میکند.
به نجف رفت و در آنجا به تحصیل پرداخت. «به نجف رفت و در آنجا تحصیل کرد.»
پیش از آنکه به اصل مطلب بپردازیم، لازم است مقدمهای را از نظر بگذرانیم. «پیش از ورود به اصل مطلب، لازم است مقدمهای را از نظر بگذرانیم.»
پرداختن به این مسئله، به دانش بسیاری نیاز دارد. «حل این مسئله، به دانش بسیاری نیاز دارد.»
برای اینکه مردم به جاسوسی علیه یکدیگر نپردازند، باید فرهنگسازی کرد. «برای اینکه مردم علیه یکدیگر جاسوسی نکنند، باید فرهنگسازی کرد.»
در آینده به این موضوع نیز خواهیم پرداخت. «در آینده دربارۀ این موضوع، بیشتر سخن خواهیم گفت.»
نخست به ذکر این نکته میپردازم که … «نخست یادآور میشوم که…»
موسی(ع) از فرعون خواست به تزکیه و خودسازی بپردازد. «موسی(ع) از فرعون خواست که خود را پاک و تزکیه کند.»
در سالهای پایانی عمر به استراحت پرداخت. «در سالهای پایانی عمر استراحت کرد.»
انگیزۀ ما از طرح مسئلۀ اختیار، پرداختن به فواید و آثار آن نیست؛ بلکه میخواهیم جایگاه حقوقی آن را بررسی کنیم. «انگیزۀ ما از طرح مسئلۀ اختیار، شمردن فواید و آثار آن نیست؛ بلکه میخواهیم جایگاه حقوقی آن را بررسی کنیم.»
شبها به راز و نیاز با خدا میپرداخت. «شبها با خدا راز و نیاز میکرد.»
خدا دوست دارد بندگانش از روی میل و اقبال قلبی، به عبادت و بندگی او بپردازند. «خدا دوست دارد بندگانش از روی میل و اقبال قلبی، او را بندگی کنند.»
او در کتابهای خود به مبارزه با این جریان خزنده پرداخته و به موفقیتهای مهمی رسیده است. « او در کتابهای خود با این جریان خزنده مبارزه کرده و به موفقیتهای مهمی رسیده است.»
فرشتگان الهی به اذن پروردگار به تدبیر امور هستی میپردازند. «فرشتگان الهی به اذن پروردگار، امور هستی را تدبیر میکنند.»
بیایید به نجات جان و اموال مردم بپردازیم. «بیاید برای نجات جان و اموال مردم بکوشیم.»
رضا بابایی
پیش از ویرایش: پس از ویرایش:
پس از ویرایش:
رضا بابایی |
||
|