هر چیز جدیدی در ابتدا عجیب و غریب است، اما بعد جا میافتد. وقتی گفتند به جای «بلدیه» بگویید «شهرداری»، جیغ مردم درآمد؛ اما بعد برای همه عادی شد.
همواره برخوردهای تمسخرآمیز مردم با این واژهها دیده میشد. حتی صادق هدایت شعری دارد در اینباره که میگوید: «شد کلوپ، کافه و جایی (دستشویی) و قصابی کنون/ باشگاه و داشگاه و … و لاشگاه». این نشان میدهد که این برخورد همواره وجود داشته، اما در پایان برخی از واژهها جا میافتند و بخشی از واژهها هم ماندگار نخواهند بود.
اما مهمتر از این بحث، بحث غلطهای مصطلحی است که مردم اختراع میکنند. در گذشته ما برای ادات تعلق «مال» را استفاده میکردیم و میگفتیم این کتاب مال کیه؟ اما الآن میگویند «برای». آیا این مداد برای توست؟ این غلط است؛ اما جا افتاده. خصوصا نسل جوان همه از آن استفاده میکنند. همچنین ادیبان و دیوانیان ما مصدر جعلی «باشیدن» را استفاده کردند و اکنون هم ما «میباشد» را به جای «است» استفاده میکنیم که غلط است.
من معتقدم که فرهنگستان نباید برای واژههای علمی و فنی معادلهای فارسی انتخاب کند. مثلا کلمه «تلفن» اکنون دیگر فارسی محسوب میشود و بدترین کاری که میشود با این واژهها کرد، این است که آنها را معادلسازی کنیم. چرا باید به جای کامپیوتر «رایانه» بگذاریم؟
واژههای علمی را نباید دست بزنیم؛ چون این کار ما را از دنیا دور میکند، سیستم پزشکی واژههای خودش را دارد که خیلی هم مفصل است و چون زبان بینالمللی محسوب میشود، پزشکان سر آن بسیار حساسیت دارند و حاضر نیستند که کلمه دیگری به جای این کلمات استفاده کنند. اگر بخواهیم واژههای علمی را معادلسازی کنیم، نه تنها خدمت کردهایم؛ بلکه متضاد خدمت را انجام دادهایم، زیرا این کار تنها فایدهاش این است که ما را از دنیا دور میکند. به جای این کار، واژههای عمومی و واژههایی را که میآیند در زندگی مردم، دست بزنند. گاهی خود این واژهها از سوی مردم هم معادلسازی میشوند. اینطور چیزها خیلی خوب است، زبان را غنی میکند و به گسترش زبان ما منجر میشود.
منبع: مصاحبه مسعود خیام با ایسنا