وَ قَالَ (علیه السلام): خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ، شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ؛ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ؛ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَ إِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا، وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا.
و درود خدا بر او، فرمود: برخى از نيكوترين خلق و خوى زنان، زشت ترين اخلاق مردان است، مانند، تكبّر، ترس، بخل.هر گاه زنى متكبّر باشد، بيگانه را به حريم خود راه نمى دهد، و اگر بخيل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ مى كند، و چون ترسان باشد از هر چيزى كه به آبروى او زيان رساند فاصله مى گيرد.
امام(عليه السلام) در اين كلام پربار به نكاتى از تفاوت فضايل اخلاقى در زن و مرد اشاره كرده مى فرمايد: «خصلت هاى نيك زنان، خصلت هاى بد مردان است (اين خصلت ها عبارتند از:) تكبر و ترس و بخل (زيرا) هنگامى كه زن متكبر باشد بيگانه را به خود راه نمى دهد و اگر بخيل باشد مال خود و همسرش را حفظ مى كند و اگر ترسو باشد از هر چيزى كه ممكن است به آبرو و عفت او صدمه بزند مى ترسد (و از آن فاصله مى گيرد)»; (خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ: الزَّهْوُ، وَالْجُبْنُ، وَالْبُخْلُ; فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً (1) لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَإِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَمَالَ بَعْلِهَا، وَإِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْء يَعْرِضُ لَهَا).
«خيار» به معناى بهترين ها و «شرار» به معناى بدترين هاست. «زَهْو» به معناى تكبر و «فَرِقَت» از ريشه «فَرَقَ» بر وزن «ورق» به معناى ترس است. آنچه امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى فرموده امورى براى حفظ عفت زن و دور نگه داشتن او از تعرض مردان آلوده و كثيف و حفظ جايگاه او در خانواده است.
روشن است اگر زن در برابر مردان بيگانه تواضع و فروتنى كند ممكن است در او طمع ورزند، همچنين اگر به اصطلاح نترس باشد و به جاهاى خطرناك و يا بيابان هاى دوردست و خالى از سكنه برود و يا در شب هاى تاريك تنهايى بيرون برود و يا دعوت افراد مشكوك را براى سوار شدن به اتومبيل و مجالس مختلف آنها بپذيرد، ممكن است در معرض خطرات ناموسى قرار گيرد. اين جاست كه ترس براى او فضيلت خواهد شد و پاسدار و نگاهبان عفت اوست.
همچنين اگر زن نسبت به هزينه كردن اموال شوهر بخيل باشد مى تواند حافظ و نگاهبان ثروت او گردد; اما به عكس اگر دست بذل و بخشش او گشاده گردد ممكن است اموال شوهر و حتى اموال خودش را در مدت كوتاهى بر باد دهد و همين امر سبب اختلاف او با همسرش گردد و منجر به حوادثى شود كه بسيار ناخوشايند است.
اين صفاتِ به ظاهر مذموم جبران ضعف هايى را مى كند كه در بسيارى از زنان هست; جاذبه جنسى در برابر نامحرمان نقطه ضعفى براى او محسوب مى شود كه تكبر آن را جبران مى كند و ضعف جسمانى در برابر مهاجمان بيگانه نقطه ضعفى است كه ترس جبران كننده آن است و موقعيت آسيب پذير او در امانت دارى خانه چيزى است كه بخل آن را جبران مى كند.
بديهى است آنچه را امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى بيان فرموده به صورت مطلق و فراگير نيست، به بيان ديگر منظور امام(عليه السلام) اين نيست كه در همه جا متكبر، يا ترسو و يا بخيل باشد، بلكه منظور مواردى است كه در صورت نداشتن اين صفات به عفت يا امانت او لطمه مى زند وگرنه زنان نبايد به بستگان، محرمان و دوستان زن خود تكبر ورزند يا از همه چيز حتى سايه خود بترسند يا در بخشش از اموال خود بخل به خرج دهند.
در حالات فاطمه زهرا(عليها السلام) مى خوانيم كه او در پايان جنگ احد به ميدان آمد و پيشانى و دهان پدر بزرگوارش را از خون شست و يا در شب زفاف پيراهن عروسى خود را به سائل بخشيد و همچنين دختر شجاعش زينب كبرى در كوفه و شام خطبه هايى خواند كه پشت دشمنان را به لرزه درآورد و پايه هاى كاخ آنها را متزلزل ساخت.
نيز روشن است كه آنچه امام(عليه السلام) فرموده شامل تمام صفات فضيلت نمى شود; بسيارى از صفات برجسته است كه در زن و مرد هر دو يكسان است; مانند تقوا و پرهيزگارى و عبادات و اطاعات و امر به معروف و نهى از منكر، عشق و علاقه به علم، محبت به زيردستان و امثال آنها. اين نكته نيز قابل توجه است كه ممكن است اين صفات در زن وجود نداشته باشد كه بايد به صورتى كه در بالا آمد براى خود فراهم سازد و در پناه آنها عفت خويش را حفظ كند و از شر مردان هوس باز در امان بماند و نيز حافظ اموال خود و همسرش باشد.
مرحوم كمره اى مطابق معمول اين كلام نورانى را به نظم ترجمه كرده است:
آنچه در زن بود خجسته خصال *** برشمر بدترين صفات رجال
زنِ با كبر «خودنگه دار» است *** ندهد بر مراد غير مجال
چون كه باشد بخيل حفظ كند *** مال خود را و شوى در هر حال
گر بترسد، به خانه پا بند است *** چون هراسد ز سوى استقبال (2)
پی نوشت:
(1). در نسخه علامه مجلسى از نهج البلاغه «ذاتَ زَهْو» آمده است. (بحارالانوار، ج 100، ص 238، ح 42).
(2). سند گفتار حکیمانه: این کلام حکمت آمیز را جمعى از علمایى که پیش از سید رضى و پس از او مى زیسته اند در کتاب هاى خود نقل کرده اند از جمله ابوطالب مکّى در قوت القلوب و زمخشرى در ربیع الابرار و آمدى در غررالحکم و فتال نیشابورى در روضه الواعظین آن را با تفاوت هایى آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 186)