مقدمه
بحث دربارۀ «زیست بایستۀ شیعی از نگاه اهل بیت علیهم السلام» است که سه واژه و ترکیب «زیست بایسته»، «شیعی» و «نگاه اهل بیت علیهم السلام» در آن اهمیت دارد. اگر از ما بپرسند که دین ما چیست، پاسخ خواهیم داد: اسلام است؛ و چنانچه پرسیده شود: مذهب شما چیست؟ پاسخ ما این است که ما شیعیان امیر مؤمنان علیهالسلام و اهل بیت علیهم السلام هستیم؛ یعنی ما مسلمانیم و اسلام ما اسلام شیعی است. اگر به دنیای امروز بنگریم، جمعیت بسیاری از مسلمانان در شمار شیعیان قرار دارند و این با چشمپوشی از اختلافات و مرزبندی های درونی شیعی است. البته بیشتر این جمعیت شیعی نیز شیعیان اثنی عشری و جعفریاند؛ برخلاف سده های نخست اسلام، که جوامع شیعه اندک و پراکنده بودند و در سراسر قلمرو اسلامی، شاید به چند شهر کوچک در اینسو و آنسو، محدود میشدند، امروزه چندین کشور در میان کشورهای اسلامی داریم که بیشتر جمعیت آنها شیعه است. با نگاهی به این جوامع و مطالعۀ اوضاع و احوال آنها ممکن است از جنبه های مختلف، انتقاداتی به ذهن ما برسد؛ زیرا انتظار این است که جامعهای که به اهل بیت علیهم السلام منتسب است و خود را پیرو آنان میداند، بهطبع باید جامعه ای سرآمد و نمونه باشد. چنین جامعهای باید از نظر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، مذهبی، اقتصادی، علمی و فناوری، در سطح بالا، دستکم بالاتر از متوسط باشد؛ همچنین، جامعه ای بانشاط، فعال، متخلق، متعبد و معتدل را به نمایش بگذارد. با بررسی جوامع شیعه، میبینیم که چنین نیست؛ گرچه انکار نمیکنیم که فضایل، کمالات و ارزش های قابلتوجه و متعددی در این جوامع وجود دارد، ولی از معیارها و بایسته ها فاصلۀ بسیاری در آنها دیده میشود.
در روایات ما از دو جنبه به تشیع، توجه داده شده است:
- به لحاظ نظری
- به لحاط عملی
تشیع یک جنبۀ نظری، اعتقادی و ایمانی دارد و جنبۀ دیگری نیز دارد که بُعد کردار و رفتار بهشمار میرود. از لحاظ نظری، افزونبر باور به ارکان اصلی اسلامی (توحید و نبوت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله) باور به امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و خلافت بلافصل و ولایت آنحضرت پس از پیامبرصلیاللهعلیهوآله و ادامۀ این امامت در ائمۀ اهل بیت علیهم السلام است، که فرزندان آن حضرت هستند. در شیعۀ امامیه، یازده فرزند امام علی علیهالسلام از امام حسن علیهالسلام تا امام عصر عجلاللهتعالیفرجه جزء اهل بیت علیهمالسلام و رهبران شیعی بهشمار می آیند. شیعه به اسلامی ایمان دارد که اهل بیت علیهم السلام ارائه کردهاند و قرائتی از اسلام را پذیرفته است که توسط حضرت امیرعلیهالسلام در رأس اهل بیت علیهمالسلام ارائه شد و سپس فرزندان آنحضرت در طول حدود دو قرن و نیم، ابعاد آن را تبیین کردند که بخش مهمی از آنها از راه روایات و گزارش های تاریخی بهدست ما رسیده است.
بههرحال، اسلام بلافاصله بعد از پیامبرصلیاللهعلیهوآله با برداشت ها، تفسیرها و قرائتهای مختلفی، روبهرو شد. شیعیان کسانی بودند - و امروز هم ادامه دهندۀ همان نسل های اولیه هستند - که قرائت امیر مؤمنان علیهالسلام از اسلام را برگزیدند و به آن باور یافتند. البته این از زمان پیامبرصلیاللهعلیهوآله مطرح بود و قصد ورود به جزئیات آن را نداریم. «ابانبن تغلب» که یکی از اصحاب برجستۀ امام صادق علیهالسلام و وفاتیافته به سال 141 قمری است، بیانی دارد که در این سالها معروف شده است و «نجاشی» در «رجال» خود، نقل میکند که ایشان در باب شیعه گفتهاند: «الشيعة الذين إذا اختلف الناس عن رسول الله صلیاللهعلیهوآله أخذوا بقول علي علیهالسلام و إذا اختلف الناس عن علي أخذوا بقول جعفربن محمدعلیهالسلام»؛ ایشان توضیح داده اند که شیعیان کسانی هستند که در اختلافات و قرائت ها و برداشت های مختلف از اسلام، که پس از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله رخ داد، قرائت، و تفسیر علیبن ابیطالب علیهالسلام را پیروی کردند. البته بعدها در میان آنان نیز اختلافاتی پدید آمد و هریک در بخشی از ائمه، اختلاف نظر پیدا کردند. ولی کسانی در اختلافهای پیش آمده در میان شیعیان، پس از امام علی علیهالسلام به سراغ جعفربن محمد الصادق علیهالسلام رفتند و تشیع امامی را تشکیل دادند. آنگاه امامت امام رضاعلیهالسلام را پذیرفتند و درنهایت نیز تا قول به امامت امام دوازدهم و غیبت ایشان، پیش رفتند. این بُعد نظری تشیع است و تشیع و ایمان شیعی چنین ایمانی است.
بااینحال، تشیع به همین بعد اعتقادی پایان نمییابد، چون شرط ایمان لازم است ولی کافی نیست؛ بلکه این تشیع (ایمان) باید خود را در زمینۀ عمل، به ظهور برساند و در کردار و رفتار، خلقوخو و کارهای مسلمان شیعه، متجلی شود. بنابراین، قرائت علوی از اسلام قرائتی است که یک بُعد نظری دارد و یک بُعد عملی. به اختصار به ویژگی های نظر، اشاره کردیم و مقومات نظری را برشمردیم، ولی باید به میزان تجسم و ضرورت ایمان شیعی در عمل نیز توجه کنیم؛ درست مانند اسلام که افزونبر جنبۀ نظری، جنبۀ عملی هم دارد و یکی از عبارات و تعابیر پربسامد در قرآنکریم «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» است؛ مانند:
- «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ…»؛
- «وَ أُدْخِلَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار…»؛
- «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً»؛
- «وَ الْعَصْرِ؛ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ؛ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ».
ترکیب «عمل» و «نظر» در قرآنکریم بدین معناست که نظر باید خود را در عمل، مجسم کند و این منطقی خاص دارد که هم خردمندانه است و هم در دین بر آن تأکید شده است. در قرآنکریم نیز بارها به آن، اشاره و تأکید شده است؛ بنابراین، این جنبۀ عملی بُعد مهمی است.
نشانههای شیعیان راستین
مرحوم صدوق در «صفات الشیعه» (که مجموعهای از روایات اهل بیت علیهمالسلام در باب ویژگی های شیعیان و خصلتها، اوصاف و نشانههای شیعی را گرد آورده) در ضمن حدیث 22 از امام باقرعلیهالسلام نقل میکند که به «جابر جعفی» میفرماید:
«يَا جَابِرُ (أَ) يَكْتَفِي مَنِ اتَّخَذَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ؟ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَهُّدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاء. قَالَ جَابِرٌ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَعْرِفُ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ لِي يَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أُحِبُّ عَلِيّاً صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ أَتَوَلَّاهُ فَلَوْ قَالَ إِنِّي أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِصلیاللهعلیهوآله وَ رَسُولُ اللَّهِ خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍّ ثُمَّ لَا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ وَ لَا يَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ لَهُ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ يَا جَابِرُ مَا يَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْكُمْ حُجَّةٌ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ لَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَع»؛ آیا تشیع همین است که کسی بگوید ما اهلبیتعلیهمالسلام را دوست داریم و به امامتشان باور داریم؟ آنگاه مجموعهای از ویژگی ها را بهعنوان نشانههای شیعه برمی شمارد و می فرماید: به خدا سوگند که شیعیان ما نیستند مگر کسانی که تقوای الهی را پیشه کنند، از خدا اطاعت ببرند، اهل نماز و روزه باشند و… جابر پس از این فرمایش حضرت گفت: ما کسی را با این ویژگی های نمیشناسیم. حضرت فرمود: مذاهب بسیارند و شما نباید فریب عناوین صرف و شعارهای ظاهری را بخورید و کافی نیست که کسی بگوید علی علیهالسلام را دوست دارم، بلکه باید از سیرۀ او پیروی و به روش او عمل کند. چنانچه پای عمل در میان نباشد، اظهار دوستی و شعار شیعه بودن سودی نمی بخشد. حضرت در بخشی از فرمایش خود نیز می فرماید: هرکس مطیع خدا باشد، دوست و پیرو ماست و آنکه عاصی باشد، دشمن ماست. شرط دسترسی به ولایت ما این است که با عمل، تقوا و ورع همراه باشد. بنابراین، موضوع عمل بسیار مهم است و بُعد عملی تشیع اهمیت بسیاری دارد.
با مراجعه به جامعۀ شیعی ایران، ناراستیهای پرشماری را میبینیم؛ برای نمونه، با نگاهی به وضعیت پدیدۀ رانندگی، و نیز وضعیت ادارات، بخشهای اقتصادی، بازار، رفتارهای فردی و مراکز آموزشی، علمی و دانشگاهی، احساس میکنیم که از نظر عملی، با معیارها فاصلۀ بسیاری داریم.
شیعۀ راستین و دروغین
همانطور که اشاره شد، «صفات الشیعه» یکی از آثار در این زمینه است. در منابع روایی ما روایاتی که تعبیر «شیعه» در آنها آمده است و ائمه علیهمالسلام نوعی از زیست شیعی را در آنها تبیین کرده اند، بسیار دیده می شود و از کتاب «اصول کافی» تا آثار دیگر این روایات را در خود دارند. باوجوداین، مرحوم صدوق بخش قابلتوجهی از این روایات را در کتاب خویش گرد آورده است.
روایت دیگری که اهمیت بسیاری دارد، دو گونه از شیعه را تبیین میکند که شامل شیعۀ راستین، واقعی و صادق، و شیعۀ دروغین، جعلی و غیرواقعی است. تشیع راستین، تشیعی است که در آن، عمل با نظر، هماهنگ است و نظر و ایمان به عمل میانجامد. تشیعی که عمل در آن نباشد، دروغین و غیرواقعی است. در اینجا به یکی دیگر از این دست روایات اشاره میشود. مرحوم «کراجکی» روایتی را در «کنز الفوائد» آورده است. البته سیدرضی آن را در «نهجالبلاغه» با نام «خطبۀ متقین»، کلینی در «اصول کافی» با عنوان ویژگیهای متقین و شیعیان، و مرحوم صدوق در «صفات الشیعه» به آن، اشاره کردهاند. فرازهای این روایت در نقلهای مختلف، اندکی با هم تفاوت دارند؛ ولی، چارچوب نکات آن حفظ شده است.
مرحوم کراجکی در جلد نخست «کنز الفوائد» این حدیث را با مقدمهای نقل کرده که در منابع دیگر، این مقدمه با این تفصیل دیده نمیشود. البته این حدیث، مفصل است و تنها به ذکر بخشی از مقدمه، تفصیل شماری از فرازهای مهم و جمعبندی میپردازیم.
در مقدمۀ این حدیث، نقل کردهاند که جمعی ازجمله «ربیعبن خیثم» (خواجه ربیع مدفون در مشهد)، «همامبن عبادۀبن خیثم» (برادرزادۀ ربیع) و «جندببن زهیر» و کسانی دیگر برای کاری به حضور حضرت امیرعلیهالسلام در کوفه رسیدند و همزمان با خروج حضرت بهسوی مسجد برای اقامۀ نماز، با ایشان برخورد کردند و با هم بهسمت مسجد، روانه شدند. در مسیر نیز با گروهی روبهرو شدند که مشغول گفتوگو و خنده بودند و همین که حضرت را با گروه همراه دیدند، بهسرعت، برخاستند، احترام و عرض سلام کردند و حضرت نیز پاسخشان را گفت.
«مَنِ الْقَوْمُ؟ فَقَالُوا: أُنَاسٌ مِنْ شِيعَتِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ … ثُمَّ قَالَ: يَا هَؤُلَاءِ مَا لِي لَا أَرَى فِيكُمْ شِيمَةَ (سِمَةَ) شِيعَتِنَا وَ حِلْيَةَ أَحِبَّتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ؟ فَأَمْسَكَ الْقَوْمُ حَيَاءً قَالَ نَوْفُ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ جُنْدَبٌ وَ الرَّبِيعُ فَقَالا مَا سِمَةُ شِيعَتِكُمْ وَ صِفَتُهُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَتَثَاقَلَ عَنْ جَوَابِهِمَا فَقَالَ اتَّقِيَا اللَّهَ أَيُّهَا الرَّجُلَانِ وَ أَحْسِنَا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ فَقَالَ هَمَّامُ بْنُ عُبَادَةَ وَ كَانَ عَابِداً مُجْتَهِداً أَسْأَلُكَ بِالَّذِي أَكْرَمَكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ خَصَّكُمْ وَ حَبَاكُمْ وَ فَضَّلَكُمْ تَفْضِيلًا إِلَّا أَنْبَأْتَنَا بِصِفَةِ شِيعَتِكُمْ فَقَالَ لَا تُقْسِمْ فَسَأُنَبِّئُكُمْ جَمِيعاً وَ أَخَذَ بِيَدِ هَمَّامٍ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ فَسَبَّحَ رَكْعَتَيْنِ وَ أَوْجَزَهُمَا وَ أَكْمَلَهُمَا ثُمَّ جَلَسَ وَ أَقْبَلَ عَلَيْنَا وَ حَفَّ الْقَوْمُ بِهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّصلیاللهعلیهوآله»؛ سپس پرسید: اینها که بودند؟ عرض کردند: کسانی از شیعیان شما هستند. گویا حضرت نوع رفتار آنان را - که در مسیر، گرد آمده و سرگرم امور دنیایی بودند - وسیلهای برای بیان مطلبی مهم ساختند و فرمودند: من ویژگیها و زیور و زینت شیعیان اهل بیت علیهمالسلام را در آنان نمیبینم. آن عده از روی شرمندگی، سکوت پیشه کردند و سپس ربیع، که همراه حضرت بودند، از ایشان پرسیدند: ویژگی های شیعیان شما چیست؟ ولی حضرت نخواستند پاسخ او را به زودی بدهد؛ بنابراین، از پاسخ دادن، خودداری کرد و آنگاه فرمود: تقوای الهی را پیشه کنید و نیکویی بورزید و احسان کنید. تعبیر «اتَّقِيَا اللَّهَ … وَ أَحْسِنَا» مضمون آیۀ پایانی سورۀ مبارکۀ «نحل» است که میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَ الَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَ»؛ خداوند با کسانی است که اهل تقوا و نیکوکار باشند.
در اینجا همامبن عباده، که شخصی عابد و اهل مجاهدت و اجتهاد بود، به محضر حضرت آمد و ایشان را به خداوند سوگند داد که اوصاف شیعیان را بیان کند و از سمت و ویژگی های آنان خبر بدهد. حضرت فرمود: مرا قسم نده، چون بهزودی به شما از اوصاف شیعیان، خبر خواهم داد.
حضرت پس از آنکه نماز را اقامه کردند، در همان محراب نشستند و مردمی که در آنجا حضور داشتند، گرد ایشان حلقه زدند. آنگاه حضرت علی علیهالسلام همام را صدا میزند و میفرماید: ای کسی که درپی این بودی که من ویژگیهای شیعیان را برشمارم، اکنون بیا و پاسخ درخواست خود را بشنو. آنگاه با حمد و ثنای الهی، توصیف توحید خداوند و درود بر پیامبرصلیاللهعلیهوآله آغاز کردند. سپس، دست خود را بر شانۀ همام گذاشتند و به بیان اوصاف شیعیان پرداختند که بسیار مفصل است. برخی از صفاتی که حضرت برشمردند، بدین شرح است:
• «فَهُمُ الْعَارِفُونَ بِاللَّهِ»؛ شیعیان به خدا معرفت دارند؛
• «الْعَامِلُونَ بِأَمْرِ اللَّهِ»؛ عملکننده به فرمانهای الهی هستند؛
حضرت بیدرنگ، پس از معرفت و جنبۀ نظری، جنبۀ عمل را مطرح میکنند و این، پیوند وثیق دانش، آگاهی، معرفت و بُعد نظری با بُعد عمل و کردار را نشان میدهد و یادآور میشود که ظهور دانش، آگاهی، ایمان و معرفت باید در مقام عمل، مجسم شود؛
• «أَهْلُ الْفَضَائِلِ وَ الْفَوَاضِلِ»؛ شیعیان اهل فضیلتها و از رذائل، دور هستند؛
• «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ»؛ سخن آنان صواب است؛
این هم نکتۀ مهمی است که در آغاز این خطبۀ فوقالعاده و انسانساز – که طبق نقل کراجکی باتوجهبه عبارت «أَلَا مَنْ سَأَلَ مِنْ شِيعَةِ أَهْلِ الْبَيْت»، بیان ویژگیهای شیعیان است - میفرماید صداقت دارند؛ راستگو هستند و اهل دروغ و گفتار نادرست نیستند؛
• «وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ»؛ پوشش آنان اعتدال است؛
بهطبع، تنها پوشش ظاهری و لباس، موردنظر نیست، بلکه اقتصاد و میانهروی، ویژگی حاکم بر سراسر رفتار، کردار و عمل آنان است؛
• «وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ»؛ شیوۀ زیست آنها براساس فروتنی و تواضع است و از تکبر، خودپسندی، تبختر و مانند آن بهدورند؛
• «وَ بَخَعُوا لِلَّهِ بِطَاعَتِهِ»؛ تسلیم محض خداوند هستند؛
• «وَ خَضَعُوا لَهُ بِعِبَادَتِه»؛ و در پیشگاه او فروتن هستند، و از راه عبادت و بندگی سر آستان بندگی نهادن در برابر او عبودیت و خضوع میورزند.
ویژگیهای شیعه از نگاه حضرت امیرعلیهالسلام
روایت مرحوم کراجکی از قول حضرت امیرعلیهالسلام به عنوان زیست نامۀ کامل اسلامی- شیعی است که استانداردها و معیارهایی آرمانی را مطرح میسازد و میتواند کتاب زندگی برای همۀ جوامع انسانی و بشری، و الگو و سرمشقی انسان ساز باشد. اگر شیعیان آنها را سرمشق خویش قرار دهند، زندگی آنها دگرگون میشود. ازآنجاکه این روایت بسیار مفصل است، به اختصار، موارد مهمتر آن را برمیشمارم:
• «مَعْرِفَتُهُمْ فِي الْإِسْلَامِ عَظِيمَةٌ»؛ به خدا معرفت دارند و توحید و ایمانشان به نبوت، آخرت و امامت کامل است و ازاینرو، اهل معرفتاند؛
• «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ»؛ خدا در اندیشۀ آنان بسیار بزرگ است و تمام امور غیرخدایی در نگاه آنان خُرد و کوچک است؛
• تسلیم محض خداوند هستند؛
• «فَلَوْ لَا الْآجَالُ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ»؛ بسیار بسیار مشتاق لقای الهیاند؛
• «شُغْلُهُ الذِّکرُ» و «کثِيراً ذِکرُهُ»؛ همواره به یاد او و دائمالذکرند؛ بنابراین، اهل عبادت و بندگی او هستند؛
• اهل ورع و تقوای الهیاند؛
• «يُصْبِحُ وَ شُغْلُهُ الذِّكْرُ»؛ در شبانهروز به یاد او بهسر میبرند؛
• اهل نماز و روزهاند؛
• «اما اللَّيْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ»؛ شبزندهدارند و پاسی از شب را به تأمل، تفکر و عبادت خداوند میپردازند؛
• «لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ»؛ به احوال خود رسیدگی و رابطهشان با خداوند و دیگران را مراقبت و محاسبه میکنند؛
• «قَدْ قَرَنَ الْعَمَلَ بِالْعِلْمِ»؛ اهل عمل هستند و جنبههای نظری در عملشان تجسم پیدا میکند؛
• «تَالُونَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتِيلًا»، شبهنگام به تلاوت اجزا و آیات قرآن مشغولند و آن را همراه با تأمل، تدبر و توجه به اینکه باید به آن جامۀ عمل بپوشانند، تلاوت میکنند؛
• «يَعِظُونَ أَنْفُسَهُمْ بِأَمْثَالِهِ وَ يَسْتَشْفُونَ لِدَائِهِمْ بِدَوَائِهِ تَارَةً وَ تَارَةً»؛ از مواعظ و مَثلهای آن، پند میگیرند و دردهای جسمانی و روحانی خویش را با داروی قرآن، شفا میبخشند؛
• اهل اخلاق متعالی و انسانیاند و اهل اعتدال، تواضع و فروتنی هستند؛
• «وَ حِرْصاً عَلَى عِلْمٍ»؛ اهتمام بسیاری به دانش و معرفت دارند در دانش، طمعکارند؛
• روزها در طلب دانش و معرفت هستند؛
• خویشتندارند؛
• اهل احسان و نیکوکاری هستند؛
• نرمخو و هشیارند؛
• در هر معاملهای، وارد نمیشوند؛
• وقتی میخواهند توافقی کنند، با کیاست، تأمل و تفکر با آن روبهرو میشوند؛
• «شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ» و «الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ»؛ دیگران از گزند و بدی آنان دراماناند؛
• «وَ فِي الْمَكَارِهِ صَبُورٌ» و «تَحَمُّلًا فِي فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِي شِدَّةٍ»؛ در سختیها شکیبا و بردبارند؛
• «کاظِماً غَيْظَهُ»؛ خشم خود را مهار میکنند؛
• «مَعْدُوماً کبْرُهُ»؛ خلق و خوی بیآلایش دارند و اهل تکبر، تبختر و فخرفروشی نیستند؛
• به همسایگان، تعهد دارند و به احوالشان رسیدگی میکنند؛
• «آمِناً مِنْ جَارِهِ»؛ همسایگان از آنان ایمن هستند؛
• «يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَفْعَلُهُ وَ يَنْهَی عَنِ الْمُنْکرِ وَ يَجْتَنِبُهُ»؛ اهل امربهمعروف و نهیازمنکرند و با رعایت شرایط، دیگران را به کارهای نیکو و امور دینی و انسانی، دعوت میکنند و از کارهای زشت باز میدارند؛
• «لَا يَدْخُلُ فِي الْأُمُورِ بِجَهْلٍ»؛ در آنچه علم ندارند، وارد نمیشوند و اقدام نمیکنند؛
• «وَ يُفَارِقُهُمْ بِسِلْمٍ»؛ اهل صلح و آشتی با دیگران و مردمان هستند؛
• «وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ بِعَجْزٍ»؛ بهدلیل ضعف و کمی تعداد، دست از حق نمیکشند؛
• «لَا يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ رِيَاءً»؛ اهل ریا، تزویر و دورویی نیستند؛
• «أَمَلُهُ قَلِيلًا»؛ آرزوهای دور و دراز ندارند؛
• «سَهْلًا أَمْرُهُ»؛ در زندگی سختگیر نیستند و با دیگران آسان میگیرند؛
• «قَلِيلًا زَلَلُهُ»؛ لغزششان اندک است و از لغزشهای خود درس میگیرند؛
• «يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ»؛ دیگران را میبخشند و اهل عفو هستند؛
• «يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ»؛ اهل صلۀرحم، صله به دوستان و اتصال با دیگران هستند؛
• «يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ»؛ اهل اعتراف به حقاند؛
• «وَ لَا يَغْلِبُهُ الْحَسَدُ»؛ حسد بر آنان چیره نمیشود؛
• «رِضًى عَنِ اللَّهِ بِالْقَضَاءِ»؛ به قضای الهی، رضایت دارند؛
• «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ رَآهَا فَهُمْ عَلَى أَرَائِكِهَا مُتَّكِئُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ دَخَلَهَا فَهُمْ فِيهَا يُعَذَّبُونَ»؛ از نظر ایمان، در آن پایه از یقین، قرار دارند که آخرت در نظرشان چنان است که گویی بهشت را با چشم میبینند و داخل جهنم شدهاند؛
• «أُنَاسٌ أَكْيَاسٌ أَرَادَتْهُمُ الدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا وَ طَلَبَتْهُمْ فَأَعْجَزُوهَا»؛ اهل دنیا به این معنا که به هر قیمت و وسیلهای، دنیا را بطلبند، نیستند؛ حتی اگر دنیا با این اوصاف به دنبالشان بیاید، از آن گریزاناند؛
• اهل کار، تلاش و مجاهدت هستند؛
• حقوق دیگران را ادا میکنند؛
• «طَلَباً فِي حَلَالٍ»؛ درپی کسب حلال هستند؛
• دیگران از شر زبانشان در آسایش و ایمن هستند؛
• «اعْتِصَاماً فِي شَهْوَةٍ»؛ شهوتهای خود را مهار میکنند؛
• «مُتَوَقِّعاً أَجَلُهُ»؛ همواره در یاد مرگ بهسر میبرند.
حضرت در پایان، میفرمایند: «أُولَئِک شِيعَتُنَا وَ أَحِبَّتُنَا وَ مِنَّا وَ مَعَنَا آهاً شَوْقاً إِلَيْهِمْ»؛ شیعیان و دوستداران ما چنین ویژگیهایی دارند و از ما و با ما هستند؛ آه که چقدر مشتاق آنان هستم.
این نکته شایستۀ بازگویی است که این حدیث ترسیم افق آرمانی شیعه است و حضرت امیرعلیهالسلام توجه دارند که همه و متوسط مردم بهطور معمول نمیتوانند در این تراز، زندگی کنند. بااینحال، میل مؤمنان و شیعیان باید به اینسو، جهت دهی بشود. وقتی که افق، معیارها و آرمانها مشخص باشند، انسان میکوشد که بهسوی آنها حرکت کند. حتی اگر امکان دستیابی به آنها برای عموم مردم وجود نداشته باشد، ولی حرکت بهسوی آنها معدل جامعه را به معدل درست و توصیهشدۀ اهل بیت علیهمالسلام تبدیل میکند و زیست شیعی و اهل بیتی را شکل میدهد.
ایده آلیسم امیرالمؤمنین علیهالسلام
گاهی از اندیشه حضرت علی علیهالسلام به «رئالیسم امیرالمؤمنین علیهالسلام» تعبیر میکنم؛ چون حضرت، واقع گرا هستند، ولی ایدهآلها را مطرح میکنند تا جامعه به آنسو حرکت کند. ایشان انتظار زیستی اینگونه از مردم ندارند؛ چنانکه در نامۀ معروف به «عثمانبن حنیف فرمود: «أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ ِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»؛ «همۀ مأمومان باید امامی داشته باشند که به او اقتدا کنند و از نور دانش او بهرهمند شوند. بدانید که امام شما در زندگی خود، به قرص نانی و دانۀ خرمایی یعنی به حداقلها اکتفا میکنند؛ ولی بدانید که شما نمیتوانید چونان من زندگی کنید. این فرمایش نشان از واقع نگری حضرت دارد؛ بنابراین، انتظار حضرت این نیست که عموم مردم در این سطح زندگی کنند. بااینحال، جهت ها مشخص، افقها معلوم، و آرمان ها و اصول معین است و جامعۀ شیعی و مدعیان تشیع و محبت حضرت امیرعلیهالسلام باید به اینسو میل و حرکت کنند و بکوشند که به این معیارها نزدیک شوند. اگر ما خود را شیعۀ علی علیهالسلام می شماریم، باید بدانیم که شیعه بودن به شعار نیست، بلکه به عمل، پیمودن راه و انجام مرام است و ما باید در این مسیر، حرکت کنیم.
جمع بندی بحث
در جمعبندی بحث بهطور خلاصه، باید گفت که زیست بایستۀ شیعی از نگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام و اهل بیت علیهمالسلام دارای این محورهاست:
1) محور ایمان و عمل و انسجام و هماهنگی این دو: عدم تناقض بین نظر و عمل، یکی از بایسته های زیست شیعی است؛ چون وجود تناقض نشان میدهد که گوش های از کار دچار مشکل است. در هر اثر یا دیدگاه علمی، یکی از مؤلفه های مثبت، هماهنگی و انسجام بین مبانی، نتایج و بحث های گوناگون آن اثر است؛ بنابراین، صدر و ذیل زیست شیعی باید باهم سازگار باشد و آنچه در مقام شعار، مقام نظر و مقام ایمان است، باید خود را در مقام عمل، نشان دهد. آنچه اهل بیت علیهمالسلام از نظر ایمانی از ما خواسته اند، یک واقعیت است و همۀ مسلمانان، شیعه نیستند، بلکه کسانی که امامت اهل بیت علیهمالسلام را می پذیرند، شیعه اند و این شرط لازم ایمان شیعی است و بدون آن، تشیع تحقق نمییابد. شرط ورود به جرگه تشیع، همین ایمان و جنبۀ نظری است، ولی این آغاز کار است. به عمل کار برآید به سخندانی نیست. اینجاست که نوبت به عمل میرسد و عمل باید با آنچه در نظر هست، هماهنگ باشد.
نظر شامل اعتقاد به اهل بیت علیهمالسلام، محبت و ولایت ایشان است و خود ایشان نیز نقشۀ عمل را برای ما ترسیم کردهاند؛
2) محور اعتدال: زیست شیعی یک زیست اعتدالی است؛ یعنی افراط و تفریط در آن وجود ندارد و راه میانه است. در روایت هم میخوانیم: «الْيَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّة؛ وَ الطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِيَ الْجَادَّة» و در قرآن نیز میفرماید: «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى». افراط و تفریط، یکی از بلاهایی که در طول تاریخ با آن، روبهرو بودهایم و امروزه نیز شاهد آنها هستیم. گاهی ممکن است چنان دچار افراط شویم که نوعی گریز از همۀ مسائل دنیایی و زندگی اینجهانی را در پیش بگیریم و یا گاهی دچار زیادهروی شویم و اصل را فراموش میکنیم؛
3) محور اخلاق: زیست شیعی، زندگی اخلاق محور است و یکی از مؤلفه های بسیار پررنگ در روایات صفات شیعه، جنبه های اخلاقی رفتار با دیگران است. در اینجا به بخش هایی از آنها اشاره کردیم، مانند فروتنی، حسن خلق، نیکوکاری، ارتباط نیکو با دیگران، زبان خوب، کمک به دیگران و همسایگان، صلۀرحم، دوری از تکبر و فخرفروشی؛
4) خردمحوری و پیشه کردن تعقل؛
5) معرفت اندیشی و توجه به علم و معرفت؛
6) واقع گرایی: این محور با محور اعتدال، در ارتباط و هماهنگی است و اهمیت بسیاری دارد. نباید چنان آرمانی بیندیشیم که از واقعیتها دور بمانیم و آنها خود را بر ما تحمیل کنند و ایدهها و ارزشها را بهطورکلی، کنار بگذاریم. وقتی دچار افراط در امور میشویم، هدف به ضد خود تبدیل میشود و ممکن است موجب دلزدگی همگان از مسائل و امور دینی شود. ازاینرو باید در امور دینی، چه دربارۀ خود و چه دربارۀ فرزندان، خانواده و همسایگان، اعتدال را رعایت کنیم تا موجب جذب مردم به امور دینی و اخلاقی شود. این امر به واقع گرایی نیاز دارد؛ چراکه خود اهل بیت علیهمالسلام نیز واقع گرا هستند و چنانکه عرض شد، حضرت امیرعلیهالسلام اشاره فرمودند که شما نمی توانید همانند من زندگی بکنید؛
7) همراهی و هماهنگی دنیا و آخرت: نباید چنان متوجه امور اخروی شویم و امور دنیوی را رها کنیم که به نوعی رهبانیت بینجامد و به زهدی بیش از اندازه، توصیه کنیم و بخواهیم خود و دیگران به آن بپردازیم و یا دنیا را بهکلی فدای آخرت کنیم، درحالیکه آخرت نیز محصول همین دنیاست. باید دنیا را در حد اعتدال، نگاه داشت و این چیزی است که در اسلام نیز توصیه شده. ازسویدیگر هم نباید چنان به دنیا توجه کنیم که آخرت را از دست بدهیم؛
8) کار، تلاش و مجاهدت در زندگی دنیایی: این ویژگی در زندگی حضرت امیرعلیهالسلام بسیار برجسته است و با وجود اینکه دنیاگریز بود، اهل کار و تلاش بود و مزرعه، نخلستان و باغ می ساخت و دیگران از محصول و درآمد آنها بهره میبردند؛ خود حضرت نیز محتاج دیگران نمیشد. این درس بزرگی است که ما باید اهل کار، تلاش، زندگی و مجاهدت باشیم؛
9) ظلم ستیز بودن: این ویژگی را نیز در زندگی حضرت امیرعلیهالسلام و ائمۀ دیگری مانند امام حسین علیهالسلام به عنوان نمونهای روشن و کامل، مشاهده میکنیم. به شیعه توصیه شده است که در برابر بی عدالتی و ستم، چه فردی و چه اجتماعی، بایستد و اهل امربهمعروف و نهیازمنکر باشد و به زشتی ها و پلشتی های جامعه، بی اعتنا نباشد؛
10) معنویت گرایی: زیست شیعی، زیستی معنوی است و توجه به معنویت، خداوند، عبودیت، خضوع و خشوع در برابر خداوند، توجه به قرآن، دوام ذکر و آخرت، بسیار مورد سفارش ائمه علیهمالسلام بوده است.
اینها توصیه هایی انسان ساز است که در قاموس، فرهنگ و منابع شیعی ما فراوان، وجود دارد. متأسفانه ما به این میراث ارزشمند، که از اهل بیت علیهمالسلام بهجا مانده و میتواند زندگی ما را متحول کند و تراز ما را از آنچه هست، بسیار بالاتر ببرد، بی توجهیم. ما باید باتوجهبه این میراث، حتی اگر در امور مادی، پیشرفت چندانی نکنیم، دستکم در مسائل اخلاقی و معنوی، جامعهای کامل، رشدیافته و پویا بسازیم که برای دیگران الگو و سرمشق باشد. جامعهای که معنویت، اخلاق، انسانیت، نیکوکاری، ترحم، اعتدال، خداپرستی و اینگونه امور در آن وجود داشته باشد، جامعهای ارزشمند و مورد نظر اهل بیت علیهمالسلام است.
در این ایام، از خداوند بزرگ درخواست میکنیم که توفیق دهد تا بتوانیم بهعنوان کسانی که مدعی تشیع امیرمؤمنان علیهالسلام و اهل بیت علیهمالسلام هستیم، این ارزش ها را را در زندگی فردی و اجتماعی خود، پیاده کنیم و زیست بایسته و شایستۀ درخور پیرو اهل بیت پیشه سازیم. همچنین، نسل و آینده مان به این سمت، حرکت کند و جامعه ای باشد که مایۀ افتخار اهل بیت: بهشمار رود؛ چنانکه خود فرموده اند: «كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً».
منابع
قرآنکریم.
ابوالفتوح رازی، حسینبن علی، روض الجنان و روح الجنان، مصحح: محمدجعفر یاحقی، آستان قدس رضوی، مشهد، 1376.
النجاشي ابوالعباس، رجال النجاشي، محقق: سيدموسى شبيري زنجاني، مؤسسة النشر الإسلامي، قم، بی تا.
شیخ صدوق، محمدبن علی، صفات الشیعة. اعلمی، تهران، بی تا.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهجالبلاغه، مرکز فرهنگی نشر قبله، تهران، 1377.
کراجکی، محمدبن علی، کنز الفوائد، دار الذخائر، قم، 1410ق.
نهجالبلاغه، مصحح: صبحی صالح، مركز البحوث الاسلاميه، قم، 1374.
پدیدآور : استاد محمد جاودان
منبع: http://www.andishedini.com/fa/