امام علي(ع) در ارتباط با نحوه رفتار با «زنان» می فرماید: «از مشاوره با زنان [كم خِرَد] بپرهيز كه رأى آنها ناقص و تصميمشان سست است، و از طريق حجاب، ديده آنها را از ديدن مردان بيگانه باز دار؛ زيرا تأكيد بر حجاب، آنها را سالم تر و پاك تر نگاه مي دارد، بيرون رفتن آنها بدتر از آن نيست كه افراد غير مطمئن را به آنها راه دهى، اگر بتوانى كه آنها غير از تو ديگرى را نشناسند چنين كن، و به زن بيش از كارهاى خودش را وامگذار؛ زيرا او مانند شاخه گل است نه خدمتگزار، به جهت احترام او، ديگرى را احترام مكن، در جايى كه نبايد غيرت به خرج دهى اظهار غيرت نكن؛ زيرا غيرت بى جا و سوء ظنِّ نادرست، زن پاكدامن را به آلودگى سوق مى دهد».
امام علي(علیه السلام) در بخشی از نامه 31 «نهج البلاغه» به مسائل مربوط به «زنان» مى پردازد و دستورات هشت گانه اى را در اين زمينه به فرزندش مى دهد: نخست مى فرمايد: (از مشاوره با زنان [كم خِرَد] بپرهيز كه رأى آنها ناقص و تصميمشان سست است)؛ «وَ إِيَّاكَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْيَهُنَّ إِلَى أَفْنٍ(1) وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ».
امام(عليه السلام) در اثناى اين نصايح هفتگانه، علتى بيان كرده كه مى تواند به تمام سؤالاتى كه امروز پيرامون اين دستورات مطرح مى شود پاسخ گويد.
حضرت مى فرمايد: زيرا زن همچون شاخه گل است نه قهرمان (مدير مسلط). روشن است چنين موجود لطيفى نمى تواند در مسائل مهم طرف مشورت باشد. بديهى است هر حكم عامى استثنائاتى دارد و در اين مورد نيز زنانى را مى توان يافت كه در عزم و اراده و رأى، با مردانِ صاحب نظر برابرى مى كنند. به علاوه، مى دانيم كه مسائل احساسى و عاطفى بر زنان غلبه دارد و همين امر در مقام مشاوره با آنها اثر مى گذارد.
سپس در دومين توصيه مى فرمايد: (و از طريق حجاب، ديده آنها را از ديدن مردان بيگانه باز دار؛ زيرا تأكيد بر حجاب، آنها را سالم تر و پاك تر نگاه خواهد داشت)؛ «وَ اكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إِيَّاهُنَّ، فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَيْهِنَّ». اين سخن شبيه دستورى است كه در آيه 31 سوره «نور» آمده است: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»؛ (و به زنان باايمان بگو چشم هاى خود را [از نگاه هوس آلود] فرو گيرند و دامان خويش را [از بى عفتى] حفظ كنند).
نيز نشان مى دهد كه بر خلاف تصور بسيارى از مردم، همه فتنه ها از ناحيه نگاه مردان به زنان نيست؛ بلكه بسيارى از آنها به سبب نگاه زنان به مردان و وسوسه هاى آنهاست كه امام(عليه السلام) براى جلوگيرى از آن دستور مى دهد آنها را در حجاب نگه دار. روشن است كه اين قبح نيز همه زنان را شامل نمى شود؛ بلكه زنان بى بند و بار يا ضعيف الايمان را مى گويد.
در سومين توصيه مى فرمايد: ([افراد غير مطمئن را بر آنها وارد نكن؛ زيرا] بيرون رفتن آنها بدتر از آن نيست كه افراد غير مطمئن را به آنها راه دهى)؛ «وَ لَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِكَ مَنْ لَا يُوثَقُ بِهِ عَلَيْهِنَّ».
در چهارمين توصيه كه در واقع تكميل توصيه قبل است مى فرمايد: (اگر بتوانى كه آنها غير از تو [از مردان بيگانه] ديگرى را نشناسند چنين كن)؛ «وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَعْرِفْنَ غَيْرَكَ فَافْعَلْ». اشاره به اينكه هر چه مى خواهند، تنها از تو بخواهند، حتى اگر خواسته اى از ديگران داشته باشند، به وسيله تو باشد و عملا رابطه آنها را با ديگران كه در بسيارى از موارد مبدل به رابطه فاسدى مى شود قطع كن و رابطه ايشان را با خودت در همه جا محكم و استوار دار و به اين ترتيب هم خواسته هايشان انجام شود و هم رابطه هاى مفسده انگيز قطع گردد.
حضرت در پنجمين دستور مى افزايد: (و به زن بيش از كارهاى خودش را وامگذار؛ زيرا او همچون شاخه گل است نه خدمتگزار [کارگزار])؛ «وَ لَا تُمَلِّكِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا، فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ، وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ(2)». اشاره به اينكه زنان به علت داشتن جنبه هاى عاطفى و لطافت روحى نمى توانند عهده دار امور خشن شوند و مديريت هاى سخت را بر عهده گيرند، بنابراين آنها در محدوده امور مربوط به خويش بايد فعاليت كنند نه امور مربوط به ديگران مخصوصاً پست هاى حساس و سنگين.
علتى را كه امام(عليه السلام) براى اين دستور و دستورات مشابه آن بيان فرموده، علت بسيار حساب شده اى است كه با ساختمان روح و جسم زنان سازگار است، هرچند بعضى از غربزده ها در سخن، حاضر به پذيرش اين معنا نيستند؛ ولى در عمل، سعى دارند آن را پياده كنند. حتى در مغرب زمين كه سال هاى طولانى است شعار مساوات زنان با مردان را مى دهند در عمل طور ديگرى رفتار مى كنند به گونه اى كه كمتر زنى مى تواند به پست هاى حساس دست يابد و نسبت آنها كه توفيق بر اين كار پيدا مى كنند به كسانى كه نمى توانند شايد به پنج درصد هم نرسد.
كوتاه سخن اينكه رعايت عدالت در ميان زنان و مردان و رفع تبعيض ناروا گرچه يك واقعيّت است؛ اما نمى توان قوانين را طورى تنظيم كرد كه با واقعيّت هاى عامل تكوين در تضاد باشد و شعارهايى كه اين تضاد را پرورش مى دهد شعارهايى است رياكارانه و دروغين كه هرگز به واقعيّت نمى رسد.
در ششمين توصيه مى فرمايد: (به جهت احترام او، ديگرى را [بيگانه اى را] احترام مكن)؛ «وَ لاَ تَعْدُ(3) بِكَرَامَتِهَا نَفْسَهَا». اشاره به اينكه هر گاه براى او اين و آن را اكرام كنى ممكن است رابطه اى عاطفى ميان آنها پيدا شود، رابطه اى كه در آينده ممكن است منشأ فسادى گردد.
در هفتمين توصيه كه بى ارتباط با توصيه قبل نيست مى فرمايد: (و احترامش را به حدّى نگه دار كه او را به اين فكر نيندازد كه براى ديگران [بيگانگان] شفاعت كند)؛ «وَ لَا تُطْمِعْهَا فِي أَنْ تَشْفَعَ لِغَيْرِهَا»، چرا كه اين گونه شفاعت ها نيز مى تواند منشأ رابطه عاطفى گردد و ضرر و زيان آن قابل انكار نيست.
خلاصه اينكه احترامات زن بايد محفوظ باشد؛ ولى در حد خودش و از آنها به ديگران تجاوز نكند خواه به صورت قبول شفاعت باشد و يا بدون شفاعت؛ زيرا از نظر روانى آثار منفى در آنها مى گذارد و آنها را تشويق به ارتباط با ديگران مى كند.
بعضى از شارحان در تفسير «وَ لَا تَعْدُ بِكَرَامَتِهَا نَفْسَهَا» گفته اند: منظور اين است كه بيش از حد آنها را احترام نكن و در تكريمشان اندازه نگه دار؛ ولى اين تفسير با تركيب اين جمله و كلمات آن سازگار نيست و ظاهر همان است كه در بالا گفته شد.
در هشتمين (و آخرين توصيه اين بخش از خطبه) مى فرمايد: (برحذر باش از اينكه در جايى كه نبايد غيرت به خرج دهى اظهار غيرت كنى [و كار به سوء ظن ناروا بينجامد]؛ زيرا اين غيرت بى جا و سوء ظنِّ نادرست، زن پاكدامن را به ناپاكى و بى گناه را به آلودگى ها سوق مى دهد)؛ «وَ إِيَّاكَ وَ التَّغَايُرَ(4) فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ، فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَى السَّقَمِ، وَ الْبَرِيئَةَ إِلَى الرِّيَبِ(5)».
شك نيست كه هر كسى به ويژه زنان براى حفظ آبروى خود دست به كارهاى خلاف نمى زنند؛ ولى اگر نزديكان و همسران آنان با غيرت هاى بى مورد و سوء ظنّ هاى ناروا آنها را متهم كنند اين پرده دريده مى شود و مى گويند: حال كه ما را بى جهت رسوا كرده اند چه ضرورتى دارد كه ديگر در پاكى خود بكوشيم. از اين پس هر آنچه بادا باد. اين سخن تنها درباره زنان صادق نيست؛ بلكه درباره فرزندان، همكاران، خدمتكاران و دوستان نيز جارى است كه هميشه سوء ظنّ هاى ناروا سبب تشويق به آلودگى ها مى شود و راه را براى فساد مى گشايد. همه چيز در حدّ اعتدال خوب است حتى غيرت و تعصّب براى حفظ ارزش ها.(6)
پی نوشت:
(1). «افن» به معناى نقصان و كمبود فكر و خرد است.
(2). «قهرمان» در اصل لغت فارسى است كه به ادبيات عرب منتقل شده و به معناى مدير و كارفرما و وكيل دخل و خرج است و گاه به معناى پهلوان و شجاع نيز آمده است.
(3). «لا تعد» به معناى تجاوز نكن از ريشه «عدو» بر وزن «سرو» به معناى تجاوز است.
(4). «التغاير» از ريشه «غيرت» به معناى شدت عمل در جهت حفظ نواميس يا سرمايه هاى مهم ديگر است.
(5). «ريب» (با توجّه به فتح ياء) جمع «ريبة» بر وزن «غيبت» به معناى شك و سوء ظنّ است.
(6). گردآوری از کتاب: پيام امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية، تهران، 1386 شمسی، چاپ: اول، ج 9، ص 690
سلام.
وقت بخیر
مطلب شما در ویژه نامه عفاف و حجاب بارگزاری شد
https://vijename.kowsarblog.ir/%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B9%D9%81%D8%A7%D9%81-%D9%88-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8