به گزارش خبرگزاری رسا، چند سالی است برخی شخصیت های سیاسی کشور در شهر مقدس قم دست به تأسیس و راه اندازی مدارس علمیه زده اند؛ اصل رونق بخشیدن به حوزه های علمیه و توسعه ساختاری و آموزشی در ترویج فقه جعفری، جای هیچ تردیدی نیست؛ اما آنچه انقلاب اسلامی برای حوزه علمیه رقم زده، ایجاد رسالت های جدید حاکمیتی و گفتمانی است. این فرصتی است پیش روی علما و نخبگان حوزه علمیه تا از جایگاه مادری حوزه علمیه به مدد انقلاب اسلامی بیایند، در این میان طمع جریان ها و احزاب هم به حوزه علمیه، تهدیدی بزرگ به حساب می آید، حضور در حوزه برای رسیدن به بدنه مدیریتی جمهوری اسلامی، برای دستیابی به کرسی های قدرت و حتی انحراف تئوریک انقلاب اسلامی، نه با هدف احیای فقه جعفری و استنباط احکام فقه حکومتی و یاری گری انقلاب اسلامی و حراست از اندیشه ولایت فقیه.
آنچه از شواهد پیداست، شیوه ساخت و سازهای مدارس سفارشی ـ سیاسی در قم نشان می دهد حوزه برای کارکرد دیگری انتخاب شده است؛ از ظاهر مجلل گرفته تا امکاناتی که مدارس علمیه دیگر به چشم خود ندیده است و در مخیله علمای عامل و مراجع معظم تقلید هم نمی گنجد، آری استخر و جکوزی و پول پاشی های بی حد و حصر برای درس خواندن طلبه ها، البته طیفی از طلبه ها.
در این مجال چند مهم قابل یادآوری است، هم برای برای بدنه حوزه علمیه، هم برای فرصت طلبان از فضای معنوی و فقهی حوزه، و هم برای افکار عمومی که هر اقدامی در قم را به نام دین و انقلاب تمام می کنند.
نخست؛ این اقدامات در حالی رخ می دهد که برخی مدارس علمیه یا خوابگاه های طلبگی از امکانات اولیه محروم هستند و فرسوده به حساب می آیند؛ چرا دلسوزان به حوزه علمیه قم و توسعه ساختاری مدارس علمیه، کمک های خیرخواهانه خود را به صورت عادلانه بین مدارس تقسیم نمی کنند؟! مگر حوزه علمیه متولی ندارد؟ شورای عالی ندارد؟ مرکز خدمات ندارد؟ چرا برای ساماندهی عادلانه مجموعه حوزه، این بودجهها به مدیریت حوزه سپرده نمی شود.
اینجاست که هر یک از این اتفاق شائبه نفوذ را به اثبات نزدیک می کند. هر چند قدرت، منحصر در امر سیاسی و حزبی نیست و عنصر اصلی و تحریک کننده افراد برای به دست آوردن یا حفظ بی چون چرای جایگاه و منزلت در گروه های مختلف است؛ اما می توان گفت حزبی گرایی و سیاست زدگی به مفهوم قدرت طلبی و کشمکش های مداوم و مادام العمر نزدیک تر است.
دوم آن که؛ پیروزی انقلاب اسلامی، کارکردهای اجتماعی و سیاسی حوزه علمیه را بیش از گذشته رخ نمایاند و روحانیت را زیر ذره بین مجامع داخلی و خارجی قرار داده است. از آن پس حوزه علمیه همواره در تیتر و تیررس رسانه ها قرار گرفته است؛ چرا که دریافتند هر اتفاقی که برای انقلاب اسلامی بخواهد بیفتد، نقش و حال و روز حوزه علمیه در سرنوشت انقلاب امام خمینی(ره) بی تأثیر نیست.
افزون بر این، احزاب برای به دست آوردن قدرت در جمهوری اسلامی هیچگاه از بررسی وضعیت حوزه غافل نبوده و تلاش می کردند طبق سلایق سیاسی خود، در دو عرصه ارتباط با حوزه و حضور در حوزه فعال عمل کنند. محصول این ارتباط و حضور در رویدادهای بزرگی همچون عزل منتظری و رد مرجعیت صانعی خود را نشان داده است؛ جریانی خاص که به دنبال به انحراف کشیدن انگیزه های خدایی امام راحل و تهی ساختن حوزه های علمیه از تربیت رهبران انقلابی و بیدار است.
سوم آن که؛ تحریف درس اخلاق در حوزه را می توان از رویکردهای جریان اخباری گری و سکولار دانست، فردیت بخشی به زی طلبگی و تعریف محدود این مفهوم والا برای طلاب، خود آغاز انحرافی بزرگ در قم را رقم می زند، این که همواره در دروس و جلوس، زی طلبگی صرفا به طلاب توصیه می شود و آنان را به بسنده کردن امکانات ابتدایی زندگی و تحصیلی ترغیب می کنند، خواسته یا ناخواسته دایره این مفهوم را به شدت ضیق می کند و از آن سو صاحب منصبان سیاسی خود را مخاطب «زی طلبگی» نمی دانند.
توصیه به زی طلبگی بیشتر ناظر بر نتیجه و پایان فرایند تربیت طلاب است، و جایگاه هایی همچون وزارت و وکالت و ریاست جمهوری تا سخنران و استاد و نویسنده مشهور، نقاط عمل به این توصیه است. حال می خواهد گریم گونه گون ریشها باشد یا ساخت حوزه علمیه ای لاکچری در شهر فقاهت و مرجعیت. بی تردید اقدام ساخت مدرسه لاکچری ظلمی آشکار به مفهوم زی طلبگی است، این جریان بیش از این که مردم را به دین و انقلاب دلسرد می کند، درون حوزه را به دوگانه «دارا و ندار» تقسیم می کند و شأن و جایگاه مرجعیت دینی و نهاد دین را زیر سؤال می برد؛ چرا که بی شک از حوزه علمیه لاکچری باید انتظار تربیت مرجع تقلید لاکچری، فتوای لاکچری و مقلد لاکچری داشت، و هم رییس جمهور دیگری با «زی لاکچری»، نه زی طلبگی و انقلابی