مقصود درست نويسي از نظر املاي کلمات نيست، که آن هم مهم است.
منظور، درستنويسي از جهت رسم الخط کلمات و علائم نگارشي و نقطهگذاري و … هم نيست، گرچه اين نيز ضروري است.
رعايت قواعد دستور زبان و صحيح نوشتن جملات هم مورد نظر نيست، که البته اين هم سهمي عمده در «درستنويسي» دارد.
«درستنويسي» از نظر «محتوا» و مطلب، محور تأکيد ما در اين قسمت است.
ممکن است آثاري با شيواترين قلم، با رعايت کامل قواعد دستوري و علائم نگارشي و بدون کوچکترين غلط املايي يا اشتباه چاپي، نوشته شود، ولي عيب کار در جاي ديگر باشد و اثر را از ارج و اعتبار بيندازد و آن جهت، درستي مطلب است.
چقدر کتابها، در ردّ کتب ديگر نوشته شده است.
چه بسيار مقالهها، در پاسخ و اعتراض به مقالات ديگر در مطبوعات و مجلات درج ميشود.
و کلاً دنياي «نقد» (البته نقد محتوايي) دنياي گسترده و جنجالي است که هميشه بوده و اکنون نيز در زمينههاي مختلف وجود دارد.
درستي يا نادرستي نوشتهها از کجاست؟
ملاک در «نقد محتوايي» آثار چيست؟
به يقين، بيدقتي در نقل و بيان، مسألهساز است. معلومات اندک و مطالعة ناقص دربارة موضوعي، باز نويسنده را ممکن است به اشتباه افکند. پيشداوري يا غرضورزي در تحقيق و ارائه، غلطانداز است. استناد به منابع ضعيف و سست نيز، اشکال ايجاد ميکند، سست بودن پايه و مبناي استدلال و استشهاد براي نظريههاي ابراز شده، از سوي ديگر مطلب را ناصحيح ميسازد، حرفي را بدون تحقيق گفتن و نوشتن نيز چنين است.
پس چه بايد کرد؟
جواد محدثی،برگرفته از کتاب «با اهل قلم»