ولادت دوازدهمین نور آسمان ولایت و امامت، یاد آور ظهور تمام خوبی ها برای بشریت است. ذخیره الهیِ که خدای تعالی برای نجات مستضعفان او را زنده نگه داشته و روزی با قیام خود زمین را از ظلم و ستم پاک می کند. آن آفتاب تابانی که با طلوع ظهورش سرمای سوزان تاریکی و جهل بشر ذوب می شود. میوه های کمال و اطاعت از حضرت حق در بشریت پر بار می شود. او آن یگانه ای است که انبیاء و اولیای الهی منتظر قدوم پر نور و سرورش بوده اند و خود را مریدی از مریدان او دانسته اند. آن عزیزی که نگین خاتم ِختم المرسلین می باشد و با آمدن او دین اسلام بر کل عالم ، نور افشانی می کند.
همه ادیان الهی و آزادگان منتظر قدوم آن منجی هستند. و بسیاری خود را از مریدان او می دانند. یادِ منجی نسیم روح بخشی است که قلوب انسان های آزاده و آگاه را می نوازد و برق امید را در نگاهشان پر نور نگه می دارد . پاهای خسته با یاد او استوارتر می شوند.
البته در طول تاریخ شیاطین دنبال تحریف مفاهیم مقدس بوده اند. آنها دندان طمع خود را برای جهل و ضعف مردمان تیز کرده اند و بدنبال این هستند که مفاهیم مقدس و الهی را به نفع افکار پلید خود مصادره کنند. تجربه تلخ شکل گیری بابیَّت و بهایَّت نشان داد که اگر مفاهیم اصیل و راهبردی به درستی تبیین نشوند ، دشمنان حتما برای آنها نقشه های شوم خواهند کشید و با طرح افکار منحرفانه خود دست به اختلاف در بیان صفوف مومنان می زنند و حتی دین شیطانی جدید درست می کنند!
امروزه هم شیاطین و دستگاه های استکباری بدنبال رخنه در اعتقادات مردم هستند. بدون شک ، اگر مفاهیم مهدوی و دینی بدرستی برای جامعه مشخص شوند ، راه نفوذ دشمنان و ایادی آنها مسدود خواهد شد.
عدالت یکی از مفاهیم ناب و فطری است که بشر همیشه بدنبال آن بوده است. یکی از مهم ترین اهداف حضرت حجَّت ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ، تحقُّق عدالت در جامعه بشری بوده است.با ظهور آن منجی ، یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا».
مفهوم عدالت و ظهور قرابت بسیار نزدیکی با هم دارند. از همین رو ، یکی از شعار های اصلی شیعه و اسلام، تحقَّق عدالت بوده است.
برخی از مکاتب و جریان های سیاسی هم در طول تاریخ شعار«عدالت» سر می داده اند.سوال مهمی که ایجاد می شود ، این است که چه نسبتی عدالت جریان های سیاسی و عدالت مهدوی است؟ حضرت حجَّت علیه السلام، بدنبال تحقق کدام عدالت است؟ آیا می توان عدالت مهدوی را از مفهوم عدالت مدِّ نظر مکاتب دیگر تفکیک کرد؟
روزی مارکسیست ها و سوسیالیست ها شعار «عدالت اجتماعی» سر می دادند.آنها با همین شعار توانستند توده های مختلف بشری را متوجِّه خود کنند.این تفکر توانست حدود نصف دنیا را به تصرِّف خود در آورد. آنها برای تحقُّق عدالت جلوی رشد مذاهب و ادیان الهی را گرفتند. تبلیغات مذهبی بصورت کامل ممنوع شد.و حتی مفاهیم الهی و مقدس پوچ و بیهوده قلمداد شد. آنها که با بهترین شعار فطری و بشری به قدرت رسیده بودند سر از «ماتریالیسم» در آورند و بشر را مادی و خالی از هر معنویت و معنی توصیف کردند.
مفهوم «عدالت» بازیچه ای شد در دست شیاطینی که مردم را پله های ترقی خود کردند. دیکتاتور هایی که به اسم «عدالت» به جنگ عدالت واقعی رفتند!
آیا آنها عدالت را فهمیده بودند؟ کمونیست ها رفتند ولی جریان های فکری آلوده به مفاهیم آنها آیا دیگر وجود ندارند؟
بعد از جنگ جهانی دوم با شیوع لیبرالیسم ، موج های اجتماعی بسیار زیادی پدید آمد. جریان «فمنیسم» از پر قدرت ترین آنها بوده است. این جریان خود را بدنبال تحقق عدالت در اجتماع معرفی می کند.از نگاه آنها ،در طول تاریخ به بشریت و مخصوصا به «زنان» ظلم شده است. آنها خود را رهایی بخش جامعه از ظلم و محقّق کننده عدالت دانسته اند. وزارت های تنهای، از هم گسیختگی خانواده ها ، شیوع گسترده خود کشی های از بحران عاطفی، فراگیری فحشاء و گناه در جوانان محصول همین نگاه عدالت طلبانه نبوده است؟ آیا روزگار تباه امروز زنان و خانواده در جوامع امروزی محصول همان «عدالت خواهی» نبوده است؟
مگر قرار نبود «عدالت» شعار فطری و ناب برای بشر باشد، پس چرا بشریَّت سر به بیغوله ها نهاد و در بیابان تنهایی گم گشته شد؟
«اصل عدالت» هرچند بسیار بدیهی و فطری است.ولی در مصداق همانند بسیاری از مفاهیم ناب کاملا مشخص و هویدا نیست. از همین رو مورد سوء استفاده یا جهل قرار می گیرد. وقتی بشر در «اصل توحید خداوند متعال» دچار شک و شبهه می شود، چگونه در مفاهیم فطری ، چون «عدالت» سالم به سر برد ، حال آنکه دشمنان برای رسیدن به مقاصد خود برای فطریات بشر ، نقشه ها در سر پرورانده اند.
براستی کدام «عدالت» مقصود ادیان الهی است؟ منجی بشریت برای تحقَّق کدام عدالت خواهد آمد؟ آیا هر کسی که دم از عدالت بزند، مهدوی است؟ آیا مارکسیست ها و فمنیست ها هم «عدالت خواه » قلمداد می شدند؟
با توجَّه به معارف اصیل دینی ، مشخصه های ذیل را می توان معیار مفهومِ «عدالت» دانست:
عدالت بر آمده از دستورات الهی؛
«لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ»(سوره مبارکه حدید، آیه 25) بدون کتاب الهی و دستورات الهی ، تحقُّق عدالت میسر نیست. جریان های که بدنبال کنار زدن روحانیت اصیل هستند ، چگونه قرار است بدنبال تحقُّق عدالت باشند؟ تجربه تاریک کمونیست ها در کنار زدن دین برای تحقُّق عدالت بهترین گواه بر ناکارآمدی مسیر جدایی عدالت از دین است. آنها که به اسم عدالت آمدند چون در ایمان و دینشان اختلال بود سر از ظلم به توده ها در آوردند. و عدالت توجیهی برای دیکتاتوری های آنها شد.
حال چگونه قرار است جریان هایی در داخل کشور با کنار زدن مراجع بزرگ تقلید و علمای اصیل، صرفا با اتِّکاء به برداشت های شخصی از دین عدالت را در جامعه محقٍّق کنند؟!
عدالتی معنویت گرا؛
عدالت وسیله ای قدرتمند ، برای معنوی کردن بشر است نه تهی کردن بشر از تمام مفاهیم معنوی. برخی عدالت را صرفا نردبانی برای رسیدن به رفاه مادِّی قلمداد می کنند! آنها بخاطر نداشتن تفکر اصیل ، انبیای الهی را در رسیدن به اهداف خود ناکار آمد می دانستند ، چرا که نتوانستند بشر را به رفاه مادِّی برسانند؟! جماعتی که از عدالت در مورد زن ، ورزشگاه رفتن را دیدند و برای آرامش او ، بی حجابی را ترویج کردند ، چگونه قرار است جامعه را معنوی تر کنند؟ آیا جوامع غربی که نگاه مادِّی و غیر معنوی به زن داشتند ،در سیاست های خود موفَّق بودند که امروز ما دنباله رو بی چون چرای افکار غلط آنها باشیم؟
عدالت برآمده از تقوا؛
شاید برخی مرید عیَّاران و صوفیان باشند لذا برای رسیدن به «عدالت خیالی» خود دست به هر بی تقوایی و گناهی بزنند. آنها در گمان خود کاملا اشتباه می کنند. چرا که امیر عدالت و بیان به همه بشر یاد داد برای رسیدن به «عدالت» باید تقوا داشت ، حتِّی اگر قرار باشد 25 سال استخوان در گلو نگه داشت و خار در چشم! دست های آلوده و کثیف هیچگاه نمی توانند شربت شیرین و گوارای عدالت را به بشریت هدیه کنند!
عدالت ولایی نه طاغوتی!
با ظهور منجی بشریَّت ، انسانها می یابند که فقط خدای تعالی شایسته پرستش است. ولایت الله عالم گیر می شود.بشریت اهل بیت سلام الله علیهم را فرستادگان واقعی خدای تعالی قلمداد می کنند و بندگی خدای تعالی را از طریق ولایت و سرپرستی فرستادگان حضرت حق ، پیگیری می کنند. ولایت اهل بیت ، تنها مسیر تحقَّق عدالت واقعی در جامعه می شود.
حال اگر امروز کسی خود را مرید حضرت منجی می شمارد، چگونه قرار است با کنار زدن شاهراه ولایت به آن مهم دست یابد.اگر کسی ولایت اهل بیت و روات حدیث (مراجع دینی و در راس آن ولی فقیه) در عصر غیبت را کنار بزند ، دیگر در ولایت الله نیست و در ولایت طاغوت ها است. طاغوت بشر را به ظلمت ها می کشاند نه شاه راه نور عدالت. «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۖ وَالَّذينَ كَفَروا أَولِياؤُهُمُ الطّاغوتُ يُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فيها خالِدونَ﴿۲۵۷﴾(سوره مبارکه بقره)».
استکباری که دستش به خون میلیون ها بی گناه در اقصی نقاط جهان آلوده است. مصداق مشخص و مبرهن ولایت طاغوت است. و آنان که به دستگاه های استکباری کمک می کنند و یا آنها برایشان کف و سوت می زنند ، باید در مسیر ولایی خود شک کنند. ولایت الله ، مسیر نور است و ظلمت ها در این مسیر راهی ندارند.
عدالت جمعی نه شخصی!
برخی به اسم عدالت دست به تصفیه حساب های جناحی و شخصی می زنند. عدالت در دست آنان تیغ برَّانی است که فقط گلوی دشمنان آنها را می برد و خطی بر دست دوستان آشنا نخواهد گذاشت. ثمره این عدالت خواهی دو قطبی های اجتماعی و سیاسی و دو دسته گی های شدید در جوامع مومنانه است. امام عدالت ِبشریَّت نشان داد که برای حفظ وحدت و عدم اغتشاش در جامعه و تحقق عدالت امنیت نباید عجول بود و باید دست از شخصی گرایی در عدالت برداشت! اگر کسی به فکر «عدالت جمعی» باشد ، برای همراه شدن جامعه سرمایه گذاری می کند. نخبگان و دلسوزان را با خود در هدف مقدسش همراه می کند. و مسیر وحدت بخش برای عدالت ترسیم می کند نه مسیر صعب و انفرادی و اختصاصی که صرفا با تفسیر شخصی قابل پیشروی باشد!
عدالت عاقلانه نه احساسی!
برخی بخاطر خاموش کردن شعله های عصبانیَّت گرفتار احساسات زودگذر می شوند. عدالت برای آنها آبی است بر آتش سرخوردگی های اجتماعی و سیاسی! این جماعت بخاطر درگیر شدن در احساسات و تمرکز بر آنها از نگاه عاقلانه و راهبردی به مسائل دور می شوند. با عجله به سراغ حل مسائل می روند. نظم که وصیت حضرت امیر در هنگام شهادت بود برای آنها معنایی ندارد. بی نظمی، بی تدبیری و عالمانه رفتار نکردن، مهترین نشانه کنار گذاشتن عقلانیت در آنهاست جماعت جاهل عدالت خواه، بخاطر تفرد و تفرعن در افکار خود، مشورت دلسوزان را کنار می گذارند. و صرفا خود را منجی جامعه بر می شمارند. آنها نه تنها مسائل سخت و پیچیده را نمی توانند حل کنند بلکه بخاطر نگاه احساسی و عجولانه خود، گره ها کلاف ظلم را بیشتر و پیچیده تر می کنند. این جماعت همان هستند که صبر استراتژیک امام مجتبی علیه السلام را ندیدند و به او طعنه زدند و حتی حضرت را ترور کردند! آنها همان جماعت کوته فکر خوارجی اند که بخاطر عجله در هدف مقدس خود، فریب پیچیدگی های زمانه و مکر عمر عاص های دغل کار را خوردند ، از ولایت عادل ترین مرد جهان ، خروج کردند و سر از اطاعت از معاویه در آوردند!
انبیاء و اولیای الهی همیشه عدالت را در جامعه برقرار کرده اند. البته عدالت های پایدار و راهبردی نه عدالت های زودگذر و توهمی. آنها اسیر هوا و هوس هواپرستان نشدند و هر حکمی غیر دینی را برای عدالت اجرا نکردند. چراکه اسیر هوس های زودگذر هواپرستان شدن عین ظلم و بی عدالتی است.
عدالت مهدوی نیاز به توضیح و تبیین های بیشتری دارد. امید است که عالمان و فاضلان به وظیفه روشنگری خود در قبال جامعه و انتظار موعود عمل کنند.