از ميان پاسخهايي كه به پرسش بالا دادهاند، شايد بهترين پاسخ، اين باشد كه «نويسنده، كسي است كه نوشتن براي او آسان است؛ اگرچه محصول كارش ميانه باشد.» زيرا «بنياد و اصل نويسندگي بر سادگي و رواني و آساني لفظ است؛ مگر در جايي كه نويسنده، قصدش اظهار ذوق و هنر و پيدا كردن شگفتي و حيرت در خواننده باشد.»
پس نويسنده، كسي است كه از نوشتن نميهراسد؛ بلكه آن را دوست دارد و از آن لذت ميبرد؛ زيرا شرط نخست نويسندگي، «توانايي» قلم است، نه «زيبايي». كسي كه نوشتن براي او، به آساني و شيريني گشتوگذار در طبيعت است، نويسنده است؛ حتي اگر آنچه مينويسد، چشمها را چندان خيره نكند. اين گمان كه نويسنده، بايد با هر نوشتة خود، خوانندهاش را شگفتزده كند و به تحسين و اعجاب وادارد، دور از آبادي است. اگر كسي، به همان راحتي كه ميگويد، بنويسد، نويسنده است؛ اگرچه ديگران، بهسختي و با رنج فراوان، بهتر از او بنويسند. هر نويسايي ميتواند زيبا بنويسد، اما آسان نوشتن و در يك نشستْ چندين صفحه را از جملات نغز، درست و ساده پر كردن، كار هر كسي نيست. هر كسي با زحمت بسيار و صرف وقت گزاف، سرانجام ميتواند انشايي زيبا بنويسد؛ اما چنين نويسايي، نويسنده نيست؛ زيرا هدف از نوشتن، چيز ديگري است. نويسنده، در كمترين وقت، بيشترين توليد مفيد را دارد.
رضا بابایی، برگرفته از کتاب «آئین قلم»