توصیف خوب فقط ردیف کردن صفت و موصوف نیست. توصیف در واقع جزئی نگری همراه با عینیت گرایی است.
از صفت خاص استفاده کنید:
کلمات هم برای خودشان انرژی دارند. انرژی بسیاری از کلمات (و صفت ها) به دلیل استفاده بیش از حد آنها در طول تاریخ گرفته شده است. تا دلتان بخواهد از این ترکیبات داریم. مثلاً: بهشت برین(از ادبیات قدیم) و لاله سرخ(از ادبیات معاصر) و قس علی هذا. بهتر است به ترکیبات جدید رو بیاورید.
در انتها خواهم گفت که در استفاده از صفت خاص(و هر چیز دیگر) هم زیاده روی نباید کرد. چون قند خون متن را بالا می برد و این موجب مرض است.
کلی گویی نکنید:
رنگ سفید را در نظر بگیرید. اگر بخواهید چیزی را با رنگ سفیدش توصیف کنید، آنقدر باید جزئی شوید که مثل این باشد که همان شی در برابر مخاطب قرار گرفته. سفید هم انواعی دارد: شیری، برفی، براق و… دقیقاً جزئیات را بنویسید. در توصیف یک چیز باید آنقدر جزئی شد که توصیفات منحصر به همان شی باشد. باید حجاب بین آنچه می بینید و می نویسید را بردارید.
از همه حواستان استفاده کنید:
چرا از همه نعمت هایی که خدا به ما داده است، برای درک کردن و بعد هم توصیف کردن استفاده نمی کنیم؟ درست است که بیشتر اطلاعاتِ ورودی انسان از راه چشم است، ولی چرا از بقیه حواس استفاده نکنیم؟ توصیف فقط دیدن نیست. لمس کردن، بو کردن، مزه کردن، شنیدن و حتی چیزی که به آن می گویند «حس ششم» هم جزو توصیف است. اگر همه اینها در کنار هم باشند موصوف را بهتر می توان توصیف کرد. متنی که توصیف یک میدان شلوغ و کثیف شهر است باید بوی گند فاضلاب و یا دود ماشین بدهد، باید پر از صدای بوق ماشین ها باشد.
سر صحنه حاضر باشید:
از نزدیک ببینید و بعد بنویسید. برای توصیف واقعیات از آنها تصویر خیالی نسازید. توی اتاقتان ننشینید، بروید بیرون هوایی به کله تان بخورد. باید طوری توصیف کنید که مخاطب فکر کند سر صحنه حاضر است و دارد قضیه را با چشم (و دیگر حواس) می بیند. تا از نزدیک نبینید به جزئیات ماجرا پی نمی برید.
فعل هم جان دارد:
این قدر به صفت فکر نکنید. با یک تیر دو نشان بزنید. یک فعل خوب بیاورید تا نقش فعلی اش را بازی کند و به جمله مفهوم بدهد. فعل باید جاندار باشد تا بتواند توصیف کننده خوبی هم باشد. می شود گفت: صبح شد. خیلی بی حس و ساکت و تخت. و می شود گفت: خورشید بالا آمد. فعل جاندار شد، تخت نیست، حرکت دارد.
هویتِ شناسنامه ای جمله:
تا جایی که می توانید از فعل مجهول استفاده نکنید. جمله باید پدر و مادر داشته باشد. فاعلِ فعل مجهول قبلاً مفعول بوده است. فعل مجهول تخت و بی حرکت و منفعل و مرده است. بیشتر از این مسأله را باز نمی کنم. امیدوارم خودتان درک کنید. البته در مصرف افعال جاندار هم زیاده روی نکنید. عدالت را رعایت و از همه ظرفیت های جمله استفاده کنید.
زیاده روی نکنید:
کلمات به تنهایی تاریک هستند و برای اینکه بتوان آنها را روشن کرد، باید از صفت مرغوب (که مثل لامپ کم مصرفهای جدید است) استفاده کرد. صفتی که هر کلمه را به اندازه خودش توصیف کند نه کمتر و نه بیشتر. اگر متن را خیلی روشن کنید چشم را می زند. مثل این است که خودکاری را دست گرفته باشی و بخواهی به جزئیاتش توجه کنی. بعد از مدت کوتاهی همه جزئیات را می فهمی و دیگر از نگاه کردن به آن حالت به هم می خورد. حالا اگر چیزی را زیادی توصیف کنی، حتی توصیف خوب، مخاطب همین حال را خواهد داشت.
همیشه وبلاگ شما رو دنبال میکنم
ممنون از مطالب خوبتون
موفق باشید