انتخاب مسئله ای که محقق قصد پژوهش حول آن را دارد، یکی از مهم ترین مراحل در امر تحقیق است و به نوعی سنگ بنای هر پژوهشی است.
|
موضوعات: "آموزش نویسندگی" یا "نکات ویرایشی" یا "بهتر بنویسیم" یا "محاوره نویسی" یا "اصول و روش نویسندگی" یا "ویژگیهای پژوهشگر موفق" یا "ویژگی های موضوع مناسب پژوهش" یا "شناخت کلمات / اصول نوشتن" یا "چند نکته برای نوشتن یک توصیف خوب" یا "روان بودن یا سادگی / راه نوشتن" یا "ریتم و ارتباط بین اجزای اثر" یا "خلاصه نویسی و روش نوشتن آن" یا "انواع روش های تحقیق" یا "سودمندی و خوشایندی نوشتار" یا "محورهای اصلی نگارش" یا "دیکته یا انشا!!" یا "از بیشترنویسی تا بهترنویسی" یا "تجربههای نگارشی" یا "سوژه يابي در نگارش" یا "پايههاي نويسندگي" یا "نويسنده كيست؟" یا "قانون طلاييِ نويسندگي" یا "آموزش ویراستاری؛ گیومه («»)"
انتخاب مسئله ای که محقق قصد پژوهش حول آن را دارد، یکی از مهم ترین مراحل در امر تحقیق است و به نوعی سنگ بنای هر پژوهشی است.
به عنوان نویسنده زنی که بسیاری از مشکلات را پشت سر گذاشته یا دارد می گذارد دوست دارم از تجربیاتم بنویسم و البته نویسنده زنی که برای خودش، خط مرز بین زن ومرد را هم قائل است و شکی ندارد زن، باید به همان اندازه زن باشد که مرد، مرد.
شما اگر دوست دارید یک نویسنده شوید، باید بدانید که در جامعه ما انجام بعضی کارها برای زنان یا ممنوعیت دارد یا از طرف مردم پذیرش نمی شود. برای همین اگربخواهید از همه لحاظ مورد پذیرش جامعه واقع بشوید، باید همرنگ جماعت شوید و درست مثل آنها رفتار کنید.
این حرفها را زدم به عنوان نویسنده زنی که بسیاری از این مشکلات را پشت سر گذاشته یا دارد می گذارد و البته برای خودش، خط مرز بین زن ومرد را هم قائله و شکی ندارد، زن، باید به همان اندازه زن باشد که مرد، مرد.
شاید بارها به عنوان یک نویسنده ی زن دوست داشتید راجع به موضوعاتی بنویسید که هیچ تجربه ای در آن باره نداشتید ومسلماً نوشتن از چیزهایی که تجربه نکردید، سخت است وگاه طاقت فرسا ومطمئناً نتیجه مثبتی هم عایدتان نشده است. البته منظورم مردانه نوشتن نیست. نوشتن درباره موضوعاتی است که تجربه ای درموردشان ندارید، اما در اثری مجبورید از آن حرف بزنید. نمونه اش نوشتن از موتور سواری است. شما کمتر زنی را دیدید که پشت موتور یا دوچرخه ای نشسته باشد و کاری را که یک پیک موتوری انجام می دهد، انجام داده باشد. ااگر هم این کاررا کرده باشد، مردم در خیابان با دیدی بد به او نگاه نکرده اند. درست مثل رانندگی اتومبیل خانم ها که اوایل به سختی مورد پذیرش بود اما حالا جا افتاده. تجربه کنید اگر بخواهید راه را برای تجربه کردن باز کنید،ممکن است از جانب بعضی ها بازخواست بشوید . شما نویسنده اید و باید به خودتان این حق را بدهید که سهمی در کسب تجربه داشته باشید. حتی اگر بعضی موقعیت ها یا شرایط به شما اجازه این کار را ندهد. البته منظورم این نیست که شما پیک موتوری بشوید تا بتوانید در موردش بنویسید. شاید شما بتوانید با خواندن کتابی در مورد موتور سواری یا با نشستن پای صحبت یک پیک موتوری به هدفتان برسید. اما تمام تجربیات با مطالعه و گفتگو به دست نمی آیند. گاهی باید دل را به دریا زد، تا به نتیجه ای دلخواه رسید. درست مثل غواصی که لباس غواصی می پوشد. با شجاعت به اعماق دریا می رود و دانسته خطرات احتمالی را به جان می خرد تا ساعتی، حس و لذت شنا در اعماق دریا را تجربه کند. یا امدادگر و آتش نشانی که با علم به تمام خطرات شغلش، با عشق در این شغل، جانفشانی می کند.
یادم می آید یک روز که داشتیم خانه مان را بازسازی می کردیم، هرچه به گچبر توضیح می دادم که می خواهم در مقابل این مانع، که نمای سقف خانه ام را زشت کرده، با گچ، طوری درست کند که جلوه ی دیگری پیدا کند، گچبر ندانسته یا از روی لجبازی اصرار داشت که این کار شدنی نیست. وسایلش را گرفتم و رفتم بالای داربست و همان کاری را کردم که در ذهنم بود. گچبر وقتی کارم را دید خیلی خوشش آمد. بعد به همسرم گفت:” عجب مردی است این خانم شما!” ازاین حرفش خوشم نیامد. چون برای مردانه و زنانه بودن همیشه باید مرزی قائل بود. گفتم:” آدم باید ازپس هرکاری بربیاید و این نشانه مرد بودن یک زن نیست.”
همه کار را یاد بگیرید نویسنده زن باید از بعضی کارها- حتی اگر ظاهرا مردانه باشد- اعم ازفنی وغیر فنی سردربیاورد، همان طور که باید به تمام کارهای زنانه اشراف داشته باشد. چون یقین دارم هرکاری در جایی به کارمی آید، حتی شده یک بار. این شعار را هم از پدرم یادم گرفتم که همیشه اعتقاد داشت یک زن حق دارد به اندازه مرد از خیلی چیزها بهره ببرد و البته فرصت تجربه کردن را هم به من آموخت و کمکم کرد تا همیشه تنهایی از پس کارهایم بربیایم. گاهی آقایان نویسنده هم ناچارند بعضی از کارهای زنانه را تجربه کنند. بچه داری یا خانه داری را بیاموزند تا در داستان پردازی دچار مشکل نشوند. چون اگر قصد داشته باشی نویسنده بشوی و داستان های متنوع هم بنویسی، خواه ناخواه یکی از این تجربیات به کمکت خواهند آمد.
از شیرینی پزی و آشپزی حرفه ای گرفته تا موسیقی و ورزش و خیاطی و آرایشگری و کار با کامپیوتر و تعمیر وسایل برقی … که من همه اینها را در زندگی ام یاد گرفتم بدون این که به سر کلاسی بروم یا هزینه ی سنگینی را صرفشان کنم. درحالی که ممکن است هنوز بعضی از آنها را به کار هم نبرده باشم. مثلا کونگ فو را از همسرم یاد گرفتم و فقط یک بار به دردم خورد، آن هم در یکی از کتاب هایم که شخصیت اصلی آن کونگ فوکار بود و باید توصیفش می کردم.
نیازی نیست شما همه چیز را خیلی حرفه ای یاد بگیرید. یا در آن زمینه خیلی تبحر داشته باشید وبه درجه ی استادی رسیده باشید همین که کارتان راه بیفتد، کافی ست. در سفر هم می توانید تجربیات زیادی کسب کنید، حتی در مسافرت های یک روزه که حکم پیک نیک خانوادگی را دارد.
سفر بروید خیلی ها حتی در جامعه امروزی مخالف تنهایی سفر کردن خانم ها هستند. اما یک نگاه به اطرافتان بیندازید، زنانی را می بینید که تنهایی سفر می کنند و از پس مشکلات آن هم برمی آیند. عفت، نجابت و اقتدارشان اجازه نمی دهد نامردان روزگار اجازه سوءاستفاده از آن ها را به خودشان بدهند. شما نیاز به سفر دارید. شاید همسر شما کار زیادی داشته باشد. شاید بیماری یا هر علت دیگری اجازه ندهد در کنارشما به سفر بیاید. یا سن وسال شما و کم تجربگی در سفر باعث ترس تان از سفر تنهایی بشود. آیا باید تمام عمرتان را در حسرت یک سفر وکسب تجربیات فراوان بگذرانید؟ هزاران راه چاره وجود دارد. تا آن جا که می توانید یک همسفر مثل خواهر، برادر، دوست یا همکلاسی دانشگاهی پیدا کنید. اگر کسی نبود همراهتان باشد، با تور سفر کنید. این روزها تورهای خانوادگی مطمئنی وجود دارند که باعث می شوند شما، نه احساس تنهایی کنید، نه خطر. اگر امکان هیچ کدام از اینها وجود نداشت، به سراغ دنیای مجازی بروید. هرچند واقعی نیست اما می تواند بخشی از این کمبودها را پر کند. شما قرار است تحولی در شغل تان ایجاد کنید و هیچ نیت بدی هم در سر ندارید. من بارها این تجربه را داشتم. حتی مجبور شدم مثل یک ملوان از روی لنج به داخل قایق بپرم یا از نردبان طنابی شکل آن بالا بروم. آرپی جی روی دوشم بگذارم و شلیک کنم و فکر کنم در صحنه جنگ هستم. شاید خیلی ها هم، در دل تمسخرم کرده باشند. اما هرگز لذت انجام آن کار را فراموش نکردم.
می توانید استثنایی باشید شما همواره باید قهرمان واقعی زندگی تان باشید. مهم نیست زندگی شما در مقابل دوربین مردم قرار گرفته یا نه . مطمئن باشید همان هایی که شما را به خاطر بعضی از رفتارهای به ظاهر مردانه توبیخ می کنند، در دل گاهی هم جسارت یا حتی رفتارهای کاملا خانمانه ی شما را تحسین خواهند کرد. شما می توانید استثنایی باشید. یعنی به همان اندازه که می توانید مثل یک مرد در رانندگی حرفه ای باشید، می توانید مثل یک خانم در خانه داری و مادری تک باشید ودر یک مجلس زنانه درست مثل یک ستاره بدرخشید. در حالی که آقایان ازاین موهبت بی بهره هستند. آن ها شاید بتوانند در بعضی امور منزل حرفه ای باشند، اما شک نکیند که در خانمانه برخورد کردن هرگز به پای زنان نخواهند رسید. مطمئن باشید گام گذاشتن در خیلی از راه ها که در ظاهر خطرناک می رسند، لذت بخش ترین خاطرات زندگی شما را تشکیل خواهند داد و همان هایی که زمانی با تمام این خواسته های شما مخالف بودند، بعدها جزء مشوقان اصلی تان خواهند شد و شما را در رسیدن به اهدافتان یاری خواهند کرد. منیژه جانقلی منبع: پایگاه تخصصی زنان و دختران به دخت
برخی از این ویژگیها، ذاتی و بعضی آموختنی و اكتسابی است. بخش آموختنی و اكتسابی تنها بر اثر تجربه پژوهشگری به بار مینشیند:
1. عزمی راسخ برای اینكه در چارچوب زمان تعیینشده در طرح عمل كند و فعالیت جدی داشته باشد؛
2. به هزینههایی كه مردم تأمین میكنند، احترام بگذارد و آن را بهینه مصرف كند؛
3. پژوهشهایی را انجام دهد كه نه تنها جذاب، بلكه سودمند باشد؛
4. برخورداریاز بیطرفی بینش حقوقی نسبت به شواهد و مدارك و ذهنی باز برای تفسیرهای متفاوت، كه از شواهد و مدارك به دست میآید و تخیلی قوی را پدید میآورد؛
5. تا حدی با دانش محاسبه و آمار آشنا باشد؛
6. توانایی نگارش نتایج پژوهش را به صورتی روشن و مختصر و مفید و جاذب داشته باشد.
7. پژوهش را وسیلهای برای رسیدن به هدف بداند و در طول تحقیق، مدیریت لازم را برای نیل به هدفی روشن و تهیه گزارشی جامع داشته باشد. هدف خود را با در نظر گرفتن سؤالاتی همچون نكات مهم طرح چیست، چه كسانی از طرح بهرهمند خواهند شد، با این طرح چه چیزهایی دگرگون خواهد شد، چرا طرح ایجاد شده و چه نوع پژوهشی مورد نیاز است، به انجام برساند.
8. روشمندی را در پژوهش دور از نظر ندارد و بسته به پژوهشهای بنیادی، كاربردییا توسعهای، روشهای مناسبی را مانند مطالعه كتابخانهاییا پرسشنامهیا مشاهده و مصاحبه و نظایر آن، انتخاب كند و به صورت توصیفی، تحلیلی و تجربی، پژوهش را به انجام برساند. هر روش باید به نوبه خود، توصیف و چگونگی ارتباط یا تلفیق آن به منظور پاسخگویی به نیازهای خاص، ذكر شود.
9. از نظر كارشناسی متخصصان استفاده كند و از تحریف واقعیتها بپرهیزد.
10. اطلاعاتی را كه واقعاً مورد نیاز است، گردآوری و از دیگر پژوهشها، استفاده كند.
11. پژوهش را تا جایی كه ممكن است، ساده و توجه خود را به نكات اصلی و مهم معطوف سازد، تا از نقشه راه پژوهش خارج نشود و پس از دریافت نتایج عرضهكننده اطلاعات باشد، نه نگهدارنده آن.
12. پژوهش را مبتنی بر طرح پژوهشی استوار سازد و پشتوانه مالی طرح پژوهشی را نیز در نظر داشته باشد.
13. سبك نگارش را رعایت كند و یافتههای پژوهش را به روشنترین شكل ممكن در قالب گزارش تحقیق ارائه دهد و از این نظر نوشتهاش را كه خواندنی است یا نه، امتحان كند.
منبع: پایگاه پویش
نویسندگی، ترکیبی از آموزش و تجربه است و تجربه ی علمی سهم مهمی در آن دارد. برای دست یافتن به اینکه «چه باید نوشت؟»، شناخت زمان و نیازها و اولویت ها مؤثر است. حضور در جامعه به این شناخت کمک می کند. برای «چگونه نوشتن» نیز لازم است در سه محور کار جدی صورت گیرد: 1. آموزش؛ 2. تجربه و تمرین؛ 3. مطالعه ی آثار خوب. نکته آموزی از شیوه ی نویسندگان بزرگ و توجه به رموز جاذبه های آثار جذاب، بر توان قلمی ما نیز می افزاید. ساده نویسی نیز گامی است که برای نزدیک تر شدن به مخاطبین باید مورد توجه قرار گیرد. مطالعه ی کتاب های قصه به این موضوع کمک می کند. نوشته های تخصصی و عمومی هر کدام مخاطبینی دارد و در نوشته های عمومی باید به روان نویسی توجه داشت. مهم، کیفیت جذاب عرضه ی معارف دینی برای نسل امروز است که تقویت قلم به این هدف کمک می کند. چیستیِ نویسندگی در پاسخ به این سؤال که «چگونه می توان نویسنده شد؟» ابتدا باید به ماهیت کار و ابعاد نویسندگی توجه کرد. می توان نویسندگی را ترکیبی از «آموزش» و «تجربه» دانست. بنابراین صِرف آموزش و گذراندن دوره و دیدن کلاس و خواندن متونِ «فن نگارش» کافی نیست. از سوی دیگر نیز تنها تکیه بر نوشتن، بدون شناخت قواعد و رموز و آداب نگارش، راه به جایی نمی برد و انسان را نویسنده نمی سازد. اگر 20 درصد نویسندگی به آموزش فنون و یادگیری مهارت های قلمی باشد، 80 درصد آن به تمرین، ممارست و کارورزی و در یک کلمه «تجربه ی علمی» است. دلیل اینکه بسیاری از افرادی که در دوره های آموزشی شرکت می کنند «نویسنده» نمی شوند، آن است که در مرحله ی عمل و تمرین و کار مستمر، جدیت نمی کنند و تئوری ها و قواعد آموخته را در عمل مستمر به کار نمی بندند. البته ذوق و استعداد ذاتی فرد نیز سهم عمده ای دارد، لیکن آنچه همان استعداد را به مرحله ی فعلیت و ظهور می رساند، همان تمرین هاست. ناگفته نماند که نویسندگی مقوله ای مشَکِک است. به فردی که نامه ای می نویسد و به کسی که شیواترین آثار ماندگار را پدید می آورد نویسنده می گویند؛ اما این کجا و آن کجا؟ پس باید با «آموختن فن» و «تمرین عملی»، استعدادها را به فعلیت رساند و آثار اثرگذار و متین و درست پدید آورد. این جاست که شناخت عرصه های شکلی و محتوایی و قابلیت های واژه ها و تعابیر و قالب های کلامیِ اثرگذار، اولویت پیدا می کند و در کار نویسندگی، سرکشیدن به آن قلمروهای مغفول را لازم و مفید می سازد. چه بنویسیم؟ سؤال دیگری که برای علاقه مندان به نگارش، آن هم پس از آشنایی با رموز قلم و تجربه اندوزی و راه افتادن در این مسیر، پیش می آید، آن است که «چه بنویسیم؟»، یعنی یافتن سوژه و موضوع. در یک مرحله «یافتن موضوع» مهم است، در مرحله ی دیگر توجه به «اولویت های نگارشی». آنچه به انسان در این زمینه مدد می رساند، شناخت او از جهان پیرامون خود، کمبودهای موجود و نیازهای جامعه است. هر چه این معرفت، دقیق تر و گسترده تر باشد، نویسنده بهتر می تواند تشخیص دهد که چه باید بنویسد و کدام موضوع را در اولویت قرار دهد. بسیارند کسانی که وقت بسیاری صرف نوشتن موضوعی می کنند که مخاطب چندانی ندارد، یا کمبودی را پُر نمی کند، یا مسائل، دست چندم و غیر ضروری یا غیر سودمند است. «زمان شناسی»، «نیازشناسی»، «مخاطب شناسی»، «موضوع شناسی»، «به روز بودن اطلاعات» و… سبب می شود در انتخاب اینکه «چه باید نوشت؟» به بیراهه نرویم. حضور در متن جامعه و انس و تماس با قشرهای مختلف، به ویژه آنان که اهل مطالعه و کتاب خوانی اند، هم صحبت شدن با جوانان، قرار گرفتن در جریان پرسش های ذهنی نسل امروز، سرزدن به محتوای نشریات، کتاب ها، روزنامه ها و تولیدات ناشران، این شناخت را تقویت می کند. چگونه بنویسیم؟ به موضوع آموزش و تجربه اشاره شد. مطالعه را نیز بر آن می افزاییم. نتیجه آنکه برای مهارت یافتن در مقوله ی قلم، تلاش در سه عرصه، بایسته و سودمند است: 1. آموزش: باید پذیرفت که نویسندگی یک «فن» و «هنر» است و به همین سبب، به شکل آموزشی یا تجربی باید آن را آموخت. همان طور که شنا، خیاطی، گل سازی، آشپزی، بازیگری فیلم و تئاتر، نقاشی و خوشنویسی «هنر» است و نیاز به آموزش دارد؛ نویسندگی هم هنری است که نیازمند تعلیم و تعلم است. به همین دلیل از دیرباز، کتاب هایی درباره ی «فن نگارش» نوشته شده که برخی از آنها متن آموزشی شده اند. مهارت یافتن در عرصه ی قلم، به وقت گذاشتن و حوصله داشتن برای آموختن نیاز دارد و تا بخشی از عمر خود را صرف نکنیم، مهارت و فنی نمی آموزیم. اگر مجال، فرصت یا شرایط مناسب برای ما فراهم نیست که در دوره های آموزشی شرکت کنیم، می توان چند نفر هم فکر و همراه و هم ذوق یافت و متنی از این همه کتاب ها را برگزید و فصل به فصل با آن پیش رفت، مباحثه کرد، تمرین هایش را انجام داد و به رهنمودهایش عمل کرد. این، ساده ترین و عملی ترین و کم هزینه ترین شیوه ی پرداختن به مقوله ی آموزش است. البته که کافی و وافی نیست. ولی بهتر از هیچ است. 2. تجربه و تمرین: گذراندن مرحله ی تمرین و طرح کاد و کار کارگاهی، آموخته ها را در ذهن راسخ تر می سازد و استعدادهای نهفته را به کار می اندازد. تکرار و ممارست، در اینجا هم مانند عرصه های دیگر، عامل رشد و پیشرفت است؛ مثل وزنه برداری و ورزش، مثل معلمی و مربی گری و رانندگی. این که «کار نیکو کردن از پر کردن است»، یک حقیقت است. برای نویسنده شدن هم باید بسیار نوشت، به حدی که اصل نوشتن برای فرد آسان شود و خوب نوشتن «ملکه»ی او گردد. متأسفانه بسیاری از کارآموزان دراین زمینه، بی حوصلگی و کم صبری از خود نشان می دهند و حال و حوصله ی تمرین ندارند، مانند دانش آموزانی که پیوسته از انجام دادن تکالیف درسی شانه خالی می کنند، نتیجه ی آن، رکود علمی و ناکامی در تحصیل است. رشد قلمی حالت تدریجی دارد. به مرور زمان، پختگی و قوّت برای یک نویسنده به دست می آید و پیوسته باید آزمون و خطا کرد، مقاله نوشت، تمرین کرد، نقد شنید، نقاط ضعف را شناخت و با رفع آنها به بالندگی رسید. در این تمرین و تجربه، مسأله ی «حک و اصلاح» نقش مهمی دارد. بعضی ها به زحمت حاضرند در نوشته ی خود دست ببرند و آن را اصلاح، عوض یا حذف کنند. روشن است که چنین برخوردی مانع رشد می شود. در تمرین باید بنا را بر این گذاشت که هر نوشته نسبت به اثر قبلی، کامل تر، کم خطاتر و بی عیب تر شود. آنچه این نکته را روشن می کند، «نقد» دیگران است و نباید از نقد هراسید. در مرحله ی تمرین، مشکل بعضی سوژه یابی است و اینکه تمرین قلمی را درباره ی چه موضوعی انجام دهند؟ مهم آن است که موضوعی را در نظر بگیرید و مکنونات قلبی و ذهنیات و اطلاعات و توضیحات خود را درباره ی آن روی کاغذ آورید. این ساده ترین صورت تمرین قلمی است. با این نگاه، می بینید که اطراف شما پر از سوژه است. وضع خانه، رفتار فلان شخص، فلان برنامه ی رادیو و تلویزیون، وضعیت جلسه ی درس، آنچه در تاکسی و اتوبوس و نانوایی و خیابان می گذرد و اتفاق می افتد، جوّ محیط های ورزشی، بیمارستان ها، باغچه ی خانه، گریه های فرزند، کنکور و امتحان، شهریه و تعطیلات، مباحثه و دوستان، قطع برق و گرمی و سردی هوا، مهمانی و جشن عروسی یا مجلس ترحیم و عزا، ملاقات هایی که دارید، حرف هایی که می شنوید، وضعیت اتاق محل کارتان، کسانی که به آنان علاقه مندید، کتاب هایی که خوانده اید و…. صدها مسأله در اطراف شما وجود دارد که می توانید آنها را موضوع نوشتن خود قرار دهید، توصیف، تشریح و نقد کنید و این بهانه ای باشد برای تمرین به روی کاغذ آوردن آنچه در فکر و دل شماست. طبعا ابزار کار شما«کلمه» و «کلام» است و قوّت شما در به کارگیری صحیح و شیوا و زیبای قلم آشکار می شود. پس بنویسید و بنویسید و بنویسید بی آنکه به فکر چاپ شدن آن باشید، تا آنکه به حدی از قوّت قلمی برسید که از شما درخواست نوشتن کنند و آثارتان جای خود را در میان خوانندگان باز نماید. بی شک اگر از هر نویسنده ی موفقی بپرسید که چگونه به آن توفیق دست یافته، یکی از رموز آن را پرکاری در تمرین و ممارست های فراوان خواهد شمرد. پس از این تجربه هم بهره بگیریم. 3. مطالعه ی آثار خوب: همان طور که شنیدن مداحی های خوب و دیدن نقاشی های زیبا و تماشای فیلم های قوی و بازدید از آثار برجسته ی معماری، برای آموزندگان مداحی و نقاشی و فیلم سازی و معماری مؤثر و مفید است، برای «اهل قلم» نیز خواندن آثار قوی، رمان های مشهور و برجسته، کتاب های معیار و آشنایی با آثار قلمی نویسندگان موفق، الزامی است. این را باید یکی از کارهای اصلی قرار داد. البته باید به محتواهای مسموم و ناسالم برخی نوشته ها توجه داشت و مسموم نشد، اما در این مرحله، توجه به تکنیک کار و شیوه های جاذبه آفرین و نکات و نقاط قوّت آثار، مهم است. مگر می توان نویسنده ای قوی شد، و نوشته های بزرگان قلم و ادب را نخواند و از آنها خبر نداشت؟ خواندن کتاب های خوب و قوی و زیبا، گاهی به انسان ایده می دهد، یا شخص را بر سر شوق می آورد و ذوق او را تحریک می کند، گاهی هم به صورت ناخودآگاه، تأثیرات دراز مدت خود را برخواننده می گذارد و حتی کسانی را که در این وادی هم نیستند، به سمت و سوی نویسنده شدن می کشاند. پس برای اینکه حس و شور نویسندگی در ما ایجاد شود، باید از مطالعه ی نوشته های شیوا و جذاب بهره بگیریم و از اختصاص اوقاتی برای این کار، به خصوص در دوران فراغت و تعطیلی درس ها، غفلت نورزیم. ساده نویسی و روان نویسی هر چند شیوانویسی و تکیه بر ظرافت های قلمی و آفرینش های ادبی، بر جاذبه ی قلم می افزاید و آن گونه نوشته ها، خوانندگان خاص خود را دارند، اما یکی از «عقبه»هایی که باید از آن گذشت، «دشوارنویسی» است. باید بپذیریم که «روان نویسی» یک هنر است، همان گونه که آسان و روان حرف زدن یک مهارت به شمار می رود. اگر ثقل و سنگینی قلم، سبب گریختن و فاصله گرفتن خوانندگان از تألیفات و مقالات شود، خسارت است، خسارتی که به از دست دادن مخاطبین منجر می شود. برای ساده نویسی هم تمرین لازم است. خواندن کتاب های قصّه یا توجّه به ادبیات کودکان و نوجوانان به این مسأله کمک می کند. انس بیشتر با مردم و همزبانی با عموم نیز، باعث دست یافتن به قلم و بیانی روان می شود. می توان متون کهن را به صورت ساده و روان بازنویسی کرد، تا تمرینی برای این کار باشد. نوشته های تخصصی و عمومی نوشته هایی که برای فرهیختگان جامعه و اهل تحقیق نوشته می شود و «تخصصی» نام دارد، باید کاملاً روی اصول و موازین علمی باشد واز اتقان لازم در محتوا، تعابیر، ارجاعات و استدلال ها برخوردار باشد. اما آنچه برای عموم نوشته می شود، مثلاً کتاب «سیاحت غرب» آقا نجفی قوچانی، باید زبان رایج روز را داشته باشد که قابل ارتباط و تفاهم با معاصرین است. اگر به آثار عمومی دانشمندانی همچون علامه ی مجلسی، مرحوم نراقی، محدثّ قمی و… از زاویه ی تناسب با شرایط عصر بنگریم، خواهیم دید که کتب آنان به تناسب زمان، از روان ترین، پخته ترین و شیواترین نثرهای رایج روزگار خود بوده اند. مقالاتی که در نشریات و مجلات عمومی در این روزگار نوشته می شود، با مقالات نشریات علمی باید متفاوت باشد. سبکی که در صدا و سیما (که یک رسانه ی همگانی است) در نوشته ها و گفتارها مورد استفاده قرار می گیرد، باید هر چه راحت تر با عموم مخاطبین رابطه برقرار می کند. اگر نسل امروز، نوشته های روان را می پسندند و می پذیرند، عرضه ی معارف دینی برای عموم باید متناسب با این خواست و اقبال عامه باشد. اینکه در حدیث حضرت رضا (ع) می خوانیم «فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لا تّبعونا»، امروز چگونه قابل تحقق است؟ چه شیوه ای باید به کار گرفت که معارف اهل بیت، به زبانی همه فهم و در سطحی گسترده و شیوه ای جذاب و اثر گذار، در میان قشرهای وسیع راه یابد؟ روان نویسی یکی از شیوه های آن است، بهره گیری از آرایه های ادبی و نگارش «نثر ادبی» و استفاده از قالب های هنری که تأثیری ماندگارتر و گسترده تر دارد، شیوه ی دیگری است. همان گونه که «ویترین آرایی» در عرضه ی کالاهای مختلف و فروش اجناس، برای یک فروشنده نقشی تعیین کننده دارد، کیفیت کننده دارد، کیفیت ارایه و عرضه ی معارف فکری اسلام نیز، نیازمند ویترین آرایی است، یعنی بهره گیری از قالب های نو و مؤثر. دریغ است که ذخایر و نفایس دینی در گنجینه های کتب تاریخ و حدیث و تفسیر بماند و به علت به روز نبودن و عدم عرضه ی شیوا، مهجور و متروک بماند. کتاب «فیلسوف نماها» از آیة اللّه مکارم، «مناظره ی دکتر و پیر» از شهید هاشمی نژاد، «داستان راستان» از شهید مطهری، از نمونه های موفقی به شمار می رود که با بهره گیری از قلم شیوا و روان و امروزی، معارفی از دین به نسل کتاب خوان امروز عرضه می کنند. چند کتاب در زمینه ی کتاب هایی که مطالعه ی آنها چه از نظر آشنایی با قواعد نگارش، چه از نظر متنی شیوا و جذاب و قابل توجه است، به چند اثر به عنوان نمونه اشاره می شود: الف) قواعد 1.برسمند سخن، نادر وزین پور. 2. راهنمای نگارش و ویرایش، محمد جعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح. 3. روش نویسندگان بزرگ معاصر، حسین رزمجو. 4. شیوه ی نویسندگی و نگارش، احمد احمدی بیرجندی. 5.بر بال قلم، سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا). ب) آثار شیوا 1.جهش ها، محمدرضا حکیمی. 2. مرثیه ای که ناسروده ماند، پرویز خرسند. 3. روایت انقلاب، از نگارنده. 4. سخنان علی (ع)، جواد فاضل. 5.کشتی پهلو گرفته، سید مهدی شجاعی.
- به جای ء در زبان فارسی از ی استفاده می شود. مانند خانه ی کوچک به جای خانهء کوچک. فصل و وصل کلمه افگندن: بيفگند(درست) بيافگند(غلط) اندوختن: بيندوخت(درست) بياندوخت( غلط) آزردن: ميازار(درست) مآزار(غلط) - تنها در موردي که فعل با همزه و مصوت بلند “ايـ” آغاز شده باشد اين قاعده مصداق پيدا نمي کند. مانند: ايستادن: بايستاد(درست) بيستاد(غلط) - جز پيشين “مي” هميشه جدا از فعل نوشته مي شود. مانند: مي رفت. مي شنيد و… - لفظ “بي” چه در موردي که با کلمه ي بعد از خود قيد يا صفت بسازد و چه در موردي که خود مستقلا به صورت قيد يا حرف اضافه به کار رود جدا نوشته مي شود. مانند: بي آزار – بي وفا- بي آن که و… يادآوري: قاعده ي فوق در مورد برخي کلماتي که در عرف نگارش فارسي زبانا به صورت يک کلمه ي مستقل در امده مصداق پيدا نمی کند. مانند: بيچاره- بيزاري- بيمار- بينوا- بيهوده - کلمه ي “هيچ” به طور کلي از واژه ي پس از خود جدا نوشته مي شود. - عددهميشه از معدود خود جدا نوشته مي شود. مانند: يک روز- يک شنبه- دو تا- پنج ضلعي و… - پسوند “تر” و “ترين” از کلمه قبل خود جدا نوشته مي شود. به جز بهتر، مهتر. مانند: درست: آسان تر- کوچک تر- بزرگ تر غلط: آسانتر- کوچکتر- بزرگترين
- کاربرد کلمه از نظر معنایی مرتبط با اجزای سازنده اش است. مثل “آب میوه” که از دو تا جزء با معنی تشکیل شده که معنی کلی کلمه هم از معنی اجزاش گرفته شده. این گروه جدا نوشته می شوند. - اجزاي مصدرهاي مرکب و صيغه هاي مختلف صرفي آنها جدا نوشته مي شوند.مانند: بزرگ داشتن- دل دادن- سخن راندن و… - در مورد مصدرهاي مرخم(مرخم=دم بريده؛ مصدري که به صورت کامل نوشته نشده باشد، مثل داشت که “ن” مصدري در اخر آن حذف شده) که غالبا به صورت اسم به کار مي رود مانند : “بزرگداشت” ، “پيامد” ، “پيشامد” و … اين قاعده صادق نيست. نکته: ترکيب هايي که از مصدرهاي بالا ساخته مي شود پيوسته نوشته مي شود. مانند: درست: پيشتاز- چشمداشت- دلداده- سخنران و… غلط: پيش تاز- چشم داشت- دل داده- سخن ران و… - پسوندهايي که خودشان معني مستقلي ندارند مثل: “چه، بان، گر، وند، مند، زار و …” به صورت متصل و سر هم نوشته مي شوند.
|
|
|