اگر گذرتان به قم افتاد به خیابان ارم،
کتابخانه آیت الله مرعشی هم سری بزنید،
وارد که می شوید دقیقا جلوی درب، قبری قرار دارد که مدفن آیت الله مرعشی است؛
کمی تعجب برانگیز است که چرا وی در اینجا دفن شده؟
چرا در حرم کنار بقیه علما نیست؟
ولی وقتی وصیت نامه وی را میخوانید به روح بزرگ این مرد درود میفرستید؛
وی در وصیت نامه خود نوشته مرا جلوی درب کتابخانه دفن کنید تا مزارم قدمگاه جویندگان علم باشد!
به کتابخانه که وارد می شوید به عنوان یک ایرانی احساس غرور می کنید چرا که اینجا سومین کتابخانه بزرگ دنیاست؛
بیش از 70 هزار جلد کتاب خطی نفیس آنجاست و همه این تشکیلات به همت این مرد بزرگ پدید آمده است.
وقتی ماجرای کتابها و علت اینکار را جستجو کردم به نکته جالبی رسیدم؛
آقای مرعشی زمانی که جوان بوده در نجف میبیند که کنسول انگلیس در حال خریداری وسیع کتابهای خطی است،
وی به اینکار کنسول انگلیس مشکوک شده و متوجه دسیسه آنها میشود،
او عزم خود را جزم میکند تا گنجینه کتابهای خطی را از نابودی و به یغما رفتن حفظ کند، اما بر خلاف کنسول انگلیسی هیچ پولی ندارد؛
راه حل او اینست: کارگری!
اگر در کتابخانه به شما اجازه دیدن کتب خطی را بدهند پشت جلد اکثر آنها داستان خریدشان نوشته شده است؛
مثلا ۳ روز در شالی کوبی فلان کار را کردم تا این کتاب را در تاریخ فلان خریدم و …
از جمله کتب خطی گردآوری شده میتوان به نسخه ای قدیمی از انجیل برنابا به زبان گرجی اشاره کرد که بعضی از احکام حال حاضر مسیحیت را زیر سوال میبرد مانند اشاره به حرام بودن گوشت خوک و…
که در انجیل های جدید خلاف این احکام آمده است و مطالب این انجیل قدیمی نقاط مشترک زیادی با اعتقادات شیعیان در مورد مسیحیت دارد؛
همین تلاش باعث شد امروز 70هزار جلد کتاب نفیس خطی بجای موزه های بریتانیا و ویترین های کلکسیون دارهای غربی در ایران باشد و این نتیجه احساس تکلیف یک روحانی جوان بی ادعا بود.
خوب است بدانیم که ایشان نتوانستند حتی یک بار به سفر حج بروند و وقتی علت را از ایشان جویا میشدند میگفتند من مستطیع نیستم؛
وقتی هم یکی از نزدیکان ایشان خرج سفر حج را به ایشان هدیه نمود، آیت الله مرعشی این پول را خرج یکی از بیمارستانهای قم کردند و وقتی از ایشان علت این کار را پرسیدند ایشان در پاسخ گفتند: اگر من به این سفر می رفتم و یک زن به علت نبود امکانات در این بیمارستان میمرد خداوند به من میگفت لا لبیک…